تنظیم شده در تاریخ: ۱۳۹۷/۰۴/۳۰
در بحث بازگشت از اصلاح قیمتی، اشاره شد که برخورد مجدد قیمت به یک سطح کلیدی برای جهش قیمتی لازم است (اثر جهش). همچنین در مرحله اول، توانایی و تمایل این سطح کلیدی برای شروع اصلاح قیمتی هم مهم است (اثر جاذبه).
برای اینکه با منطق جاذبه و جهش آشنا شویم، اجازه دهید حرکت صعودی را از a به b تصور کنیم که با اندکی توقف در b قیمت به c صعود میکند. اگر ما هنوز وارد بازار نشدهایم و به سمت خریداران بازار هم متمایل هستیم و درعینحال شاهد افت قیمت از اوج c باشیم، به چه شکلی باید این حرکت را معامله کنیم؟
خوب ما به این سؤال بهطورکلی جواب میدهیم. باید گفت که باید منتظر بمانیم تا قیمت به سطح b برسد.
این موضوع نشان میدهد که محدوده b برای ورود به معامله، محدوده امنتری است، تا اینکه مثلاً اندکی بالاتر از b وارد معامله شویم. نکته مهمی که در اینجا وجود دارد، این است که اگر تفکر در این رویکرد بر پایه تحلیل تکنیکال باشد، معامله گران دیگری هم خریدهای خود را تا برخورد قیمت به سطح b به تعویق خواهند انداخت. درنتیجه، به خاطر نبود خریداران در سطوح بالایی b، اصلاح نزولی قیمت از c تا رسیدن به b ادامه خواهد یافت (همان قانون جاذبه). در اینجا، نبود خریداران عامل اصلی اصلاح قیمتی است.
این بدین معنی نیست که سطح جاذبه حتماً مورد اصابت قرار خواهد گرفت، بلکه تنها بهاحتمال برخورد قیمت به سطح جاذبه اشاره میکند. بااینحال در بازار، حتی احتمال کوچک روی دادن چیزی میتواند به رخ داد آن منتهی شود.
مشاهدات نشان میدهند که قائدِ جذب و جهش تنها منحصر به وضعیتهای معمولی روندی بازگشتی نیست، بهطورکلی این قائد در تمامی حرکات نوسانی بازار دیده میشود، حتی در الگوهای کوچک تکنیکال. به همین دلیل میتوان گفت، این قائدِ برای استفاده در آینده میتواند مفید باشد. برای این منظور به یک مورد بخصوص به نام برخورد به سقف/کف اشاره میکنیم.
بهترین راه برای توصیف مفهوم برخورد به سقف/کف، بررسی آن در وضعیت شکست یک دامنه نوسانی است.
احتمالاً به یاد دارید که سه نوع شکست وجود دارد:
• شکست جَعلی
• شکست ضعیف
• شکست قطعی
روش دیگر توصیف این شکستها به این صورت میتواند باشد، که بگوییم شکست خیلی زودرس، شکست زودرس و شکست بهموقع. مسلماً مطلوبترین شکست، شکست قطعی و یا بهموقع است، که از دوره آمادهسازی خوبی هم برخوردار است. شکست خیلی زودرس و یا شکست جعلی خیلی نمیتواند دردسرساز باشد، چون دوره آمادهسازی آن معمولاً یا ضعیف است یا اصلاً دوره آمادهسازی ندارد. به همین دلیل بهراحتی میتوان از معامله آن صرفنظر کرد. با این گفته، سختترین و پیچیدهترین مورد، شکست زودرس و یا شکست ضعیف است، که میتواند معامله گران را بهاشتباه بی اندازد.
وقتیکه با شکست ضعیف مواجه میشوید، بهترین رویکرد کاهش حجم معامله است، اما درعینحال نباید چشم از این موقعیت برداشت. درصورتیکه قیمت نتواند بعد از شکست، یک حرکت یکسویهای را به راه بی اندازد و همچنین درعینحال نتواند به سمت مخالف شکست برگردد، احتمال اینکه معامله گران دوباره وارد بازار شوند و قیمت را در سمت شکست هول دهند بسیار بالاست. در این حالت، عاملی که میتواند به ما چراغ سبز ورود به معامله را بدهد، برخورد یا عدم برخورد به کف/سقف است.
در شکل بالا و در وضعیت اول، حرکت ۱-۲-۴ نشانگر یک حرکت نزولی است. طبق تعریف، هر حرکت نزولی قبل از سقوط از اوج قیمتی به کف بازار، حرکات خنثی را در اوج قیمتی تشکیل میدهد. این حرکات خنثی میتواند تنها شامل یک کندل قیمتی باشد. اوج قیمتی چنین حرکتی، یک اوج قیمتی میانی را در نمودار شکل میدهد. اما درعینحال، کف قیمتی ایجادشده در طول فرآیند تشکیل اوج، یک سقف را در بازار ایجاد میکند، که معمولاً حمایت کوچکی برای بازار است.
طبیعتاً در موجهای صعودی V یا U شکل، این سقف در بالای فرایند تشکیل کف ایجاد خواهد شد، که به آن فقط کف خواهیم گفت. برای راحتی کار هم به سقف و هم به کف ایجادشده، سقف خواهیم گفت. اگر سطح ۳ را به سمت راست بسط دهیم، میتوانیم ببینیم که حرکت بازگشتی، از پایین به زیر این سطح برخورد کرده است (۵).
این مثال انتزاعی از برخورد قیمت به سقف به دنبال شکست ضعیف است و همچنین این رویداد بهراحتی قابل پیشبینی است.
درواقع برخورد قیمت به سقف ایجادشده یکی از عواملی است که نشان میدهد چرا شکست ۴، شکست ضعیف یا زودرس بوده است.
در این میان باید گفت که معاملهگرانی که در شکست ضعیف وارد بازار شدهاند، تنها افرادی نیستند که در معرض ریسک جاذبه معکوس سقف قرار دارند. فروشندگان دیگری هم که هنوز وارد معامله نشدهاند هم در معرض ریسک قرار دارند، چراکه احتمالاً با اولین برخورد حرکت بازگشتی بازار به کف دامنه نوسانی (که با دایره نشان دادهشده است) وارد معامله میشوند. این رویکرد، مفاهیم تکنیکال را نقض میکند، که بهتر است که در معاملات با حد ضرر کوتاه مورداستفاده قرار نگیرد: بهجای اینکه قیمت به سطح آشکار حمایت قبلی (یا مقاومت) حرکت کند، بازگشت صعودی معمولاً به آخرین سطح حمایت حرکت میکند، حتی اگر آخرین سطح حمایت از سوی نمودارهای بلندمدت هم حمایت نشود (۳). میتوان گفت که این حرکت، فاصله خالی بین کف دامنه نوسانی و محدوده احتمالی برخورد به سقف را پر میکند. این دقیقاً عملکرد اثر جاذبه است که در بالا توضیح داده شد و باید گفت که اتفاقی است که خیلی روی نمیدهد.
معمولاً معامله گران حریص خود را در معرض جاذبه معکوس قرار میدهند، که به ضرر آنهاست، اما معامله گران محافظهکار منتظر فرصت مناسب میمانند تا از آن بهخوبی بهرهمند شوند. درصورتیکه جهش بعد از برخورد به سقف روی دهد و قیمت برای بار دوم به سمت کف دامنه نوسانی حمله کند، نشانگر تمایل شدید معامله گران به این سطح است، که در بازار از چشمها پوشیده نخواهد ماند. درنتیجه سمت دیگر بازار که از کف دامنه نوسانی دفاع میکند، بیش از گذشته نگران موقعیت معاملاتی خود خواهد شد و بهاحتمالزیاد در ادامه شکست کف دامنه نوسانی، موقعیتهای معاملاتی (خرید) را خواهد بست.
وضعیت دوم در نمودار بالا نوع دیگری از وضعیت اول را نشان میدهد. در این وضعیت حرکت ۱-۲-۴ مورد توجه قرار دارد. اوج دامنه نوسانی در نقطه ۴ شکسته شده است، اما این شکست بدون دوره آمادهسازی، در زیر اوج دامنه نوسانی رویداده است، پس این شکست از نوع ضعیف یا زودرس است.
با کاهش دستورات خرید معاملاتی در ۴، خریداران احتمالاً در مورد ادامه حرکت یکطرفه بعد از شکست دچار شک و تردید شدهاند، اما لزوماً به این معنی نیست که روند صعودی هم در کل تضعیفشده باشد.
به همین دلیل میتوان گفت که احتمالاً خریداران دوست دارند که شاهد عدم موفقیت شکست ضعیف باشند. بعدازاین، در صورتی قیمت به سمت پایین برگردد، احتمالاً تا حمایت بعدی در داخل دامنه نوسانی حرکت کند (به کف ۵ که برخوردی به اوج قبلی در نقطه ۳ است). و این میتواند شرایط خوبی را برای یک حرکت صعودی دیگر به راه بی اندازد.
به این “سقف” بهخصوص (کف در حرکات v شکل) توجه کنید که دقیقا در عمق حرکت ۱-۲-۴ قرار نگرفته است. اما ازآنجاییکه نشانگر آخرین سطح مقاومت در دامنه نوسانی است، اولین سطح جاذبه در حرکت نزولی از شکست ضعیف است، که در نقش حمایت ظاهر میشود و میتواند بهعنوان “سقف” در نظر گرفته شود. معامله گران حریص احتمالاً با برخورد قیمت به این “سقف” سریعاً اقدام به خرید میکنند، با این امید که جهش فوری به وقوع خواهد پیوست (۵). اما معامله گران محافظهکار ابتدا منتظر برخورد خواهند ماند و بعدازآن، وارد معامله خواهند شد.
سایر خریداران هم احتمالاً منتظر شکسته شدن اوج دامنه نوسانی برای بار دوم خواهند ماند. هیچکدام از موارد بالا به این معنی نیست که شکست ضعیف مقدمهای برای شکست قویتر در آینده است، اما معمولاً چنین اتفاقی میافتد، بهخصوص اگر روند بازار هم با شکست هم سو باشد.
در کل استراتژیهای تحلیل حرکات قیمتی، وجود برخورد به سقف یا نبود آن میتواند عامل کلیدی و تعیینکنندهای در پذیرفتن شکست باشد.
همانند اکثر پدیدههای حرکات قیمتی، قاعده برخورد سقف/کف ، محدود به شرایط خاص محیطی بازار نیست. این قاعده هم در بازارهای روند دار و هم بدون روند کاربرد دارد و میتواند در هرگونه بازگشت یا شکست قیمتی نقش داشته باشد.
وضعیت ۱ در نمودار بالایی مثال دیگری از برخورد کف/سقف است. این برخورد زمانی که قیمت بعد از حرکت ۱-۲-۳ به بالای کف ۴ برخورد کرده قابلمشاهده است.
نکته: اگر در نمودارهای قیمتی اوجهای پایین و کفهای بالا را پیدا کنید (فرقی نمیکند که اصلی یا جزئی باشند)، معمولاً خواهید دید که اکثر بازگشتها به دلیل جهشهای ناشی از برخورد به سقف/کف رویداده است. بخصوص اگر بازار روند قوی داشته باشد. مثلاً درروند صعودی، هر اصلاح قیمتی منفی، نخواهد توانست به کف قیمتی قبلی برسد، چونکه خریداران با برخورد قیمت به کف دوباره وارد بازار خواهند شد. یکی دیگر از مثالهای برخورد سقف در وضعیت ۲ نمودار نشان دادهشده است. در این نمودار، وقتیکه کف، شکسته میشود، روند صعودی تحتفشار قرار میگیرد. همزمان با ورود خریداران به بازار برای دفاع از روند صعودی، بازگشت قیمتی رخ میدهد، که درنتیجه فرصت خوبی برای ورود فروشندگان جدید از قیمتهای بالاتر را فراهم میکند. دستهای از معامله گران که از نقطه ۷ اقدام به فروش کرده بودند، احتمالاً دلیل خوبی برای این کار داشتند، اما این دسته از معامله گران خود را در معرض ریسک برخورد به اوج قرار دادهاند. ازآنجاییکه کف ۶، آخرین سطح حمایت را نشان میدهد، بهترین سطحی محسوب میشود، که میتوانست بازگشت مثبت احتمالی قیمت را به سمت خود جذب کند.
هر گونه کپی برداری از محتوا، تولیدات، شکل و سایر اجزای سایت صرفا با موافقت مکتوب مجاز می باشد
تماس با ما
×