خبر

طلا در ترجمه بيان السعادة

ترجمه بيان السعادة    ج‏3    67    بيان تابوت و سكينه .....  ص : 63

و چون معانى اقتضاى ظهور در مظاهر پست و پائين مى‏كند لذا ممكن است تابوت در ظاهر صندوقى باشد از چوب شمشاد كه با طلا روى آن پوشانده شده باشد، و همه آن را حسّ كنند، و هر جا كه تابوت باشد نبوّت با آن همراه است و با آن دور ميزند.

ترجمه بيان السعادة    ج‏3    202    تفسير: .....  ص : 201

وَ الْقَناطِيرِ جمع قنطار است و آن چهل وقيّه طلا است، يا يك هزار و دويست دينار، يا يك صد رطل از طلا يا نقره، يا هشتاد هزار درهم، يا يك هزار و دويست اقيّه يا هفتاد هزار دينار، يا يك پوست گاو پر شده از طلا يا نقره.

ترجمه بيان السعادة    ج‏3    202    تفسير: .....  ص : 201

الْمُقَنْطَرَةِ يعنى تمام و تكميل كننده. مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ قناطير پر از طلا و نقره و اسب‏هاى چريده شده، يا تعليم ديده، يا زيبا از نظر سيما.

ترجمه بيان السعادة    ج‏3    297    تفسير: .....  ص : 297

از اهل كتاب كسانى هستند كه با حيله‏هاى شيطانى حيله‏گرى مى‏كنند و بعضى از آنها از حيله‏گرى سالمند. و از اهل كتاب در مقام امانت و خيانت مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ باء براى تعدّى است و قنطار چهل وقيه از طلا يا نقره است يا هزار دينار، يا به مقدار پوست گاو، پر از طلا يا نقره، يا يك هزار و دويست وقيه، يا هفتاد هزار دينار، و مقصود مدح بعضى از اهل كتاب است كه اگر مال بسيارى به او امانت دهى خيانت نمى‏كند.

ترجمه بيان السعادة    ج‏3    323    ترجمه: .....  ص : 323

و البته آنانكه بعد از ايمان كافر شدند و در كفر خود مردند اگر براى آزادى خويش از عذاب خدا برابر همه زمين طلا به فدا آرند هرگز از ايشان پذيرفته نشود. و براى آنها عذاب دردناك مهيّا باشد و هيچ معين و يارى نخواهد بود.

ترجمه بيان السعادة    ج‏3    324    تفسير: .....  ص : 324

چه خبردارى ز ختم عمر او تا بگردانى از او يكباره رو و ليكن آن كفّار، اگر بر كفر بميرند فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْ‏ءُ الْأَرْضِ ذَهَباً از آنها برابر همه زمين طلا در مقابل رهائى از عذاب قبول نمى‏شود.

ترجمه بيان السعادة    ج‏5    29    تفسير .....  ص : 24

ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ يعنى آنها براى خلاصى و رهايى عذرى ندارند چنانچه در خبر است وقتى كه طلا را خالص كرده، از غير طلا رها كرده باشند مى‏گويند: «فتنت الذّهب».

ترجمه بيان السعادة    ج‏5    135    تفسير .....  ص : 130

چه آيتى دوست داريد كه من هم آنرا بياورم، گفتند: كوه صفا را براى ما طلا كن، و بعضى از مردگان ما را برانگيز تا در باره تو از آنها سؤال كنيم، ملائكه را به ما نشان ده كه به تو گواهى دهند، يا خدا و ملائكه را آشكارا پيش ما بياور، و مسلمانانى نيز از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله درخواست كردند كه به پيشنهاد آنان عمل كند.

ترجمه بيان السعادة    ج‏5    424    ترجمه: .....  ص : 423

قوم موسى بعد از او (بعد از رفتن موسى به كوه طور براى وعده حق)، مجسّمه گوساله‏اى كه صدا مى‏كرد از طلا و زيورهاى خود ساخته پرستيدند، آيا نديدند كه آن مجسّمه بى‏روح با آنها سخنى نمى‏گويد و به راهى آنها را هدايت نمى‏كند؟ باز پى آن گوساله رفتند و مردمى سخت دل و ستمكار بودند،

ترجمه بيان السعادة    ج‏5    427    تفسير .....  ص : 424

وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى‏ مِنْ بَعْدِهِ يعنى بعد از رفتن حضرت موسى عليه السّلام به ميقات، و اين كنايه از امّت محمّد صلّى اللّه عليه و آله است، يعنى شما پس از محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گوساله را معبود خود اتّخاذ نكنيد. مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَداً از طلا و جواهرات خود پيكره گوساله‏اى ساختند و در بدل آوردن (جسدا) اين توهّم را كه آن گوساله حقيقى بوده است رفع كرد.

ترجمه بيان السعادة    ج‏6    132    تفسير: .....  ص : 126

وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ يا عطف است بر «ليأكلون» و وجه حسن اين عطف با اختلاف در اسميّت و فعليّت اشعار به اين است كه كسانى كه طلا را ذخيره و جمع مى‏كنند ذمّ آنها مشهور است به نحوى كه قابل انكار نيست و اينكه احبار و راهبان كسانى هستند كه طلا را ذخيره مى‏كنند، و ذمّ آنها مشهور و معروف گشته است، پس به گفته آنان اعتنا نكنيد.

ترجمه بيان السعادة    ج‏6    133    ترجمه: .....  ص : 133

روزى كه آن طلا و نقره در آتش گداخته شود و پيشانى و پشت و پهلوى آنها را به آن داغ كنند. فرشتگان عذاب به آنها گويند: اين است نتيجه آنچه از زر و سيم بر خود ذخيره كرديد. اكنون بچشيد عذاب سيم و زرى كه اندوخته مى‏كرديد.

ترجمه بيان السعادة    ج‏6    134    تفسير: .....  ص : 134

يَوْمَ يُحْمى‏ عَلَيْها روزى كه بر طلا و نقره آتش بر افروخته شود و ضمير مؤنّث به اعتبار معنى جمعيّت و كثرت در آن دو است.

ترجمه بيان السعادة    ج‏6    134    تفسير: .....  ص : 134

خداى تعالى شريف‏ترين و قوى‏ترين اجزاء بدن را ذكر نمود تا اشاره به شمول داغ كردن باشد، يا اينكه چون آنها با ذخيره كردن طلا و نقره و جاهت و نرمى فراش دو پهلو و پشت را خواستند به آنها گفته مى‏شود:

ترجمه بيان السعادة    ج‏6    143    تفسير: .....  ص : 141

و عبد الرّحمن بن عوف چهل وقيه طلا و چهار هزار درهم، بهمين ترتيب هر كس به قدر همّت و وسعش بذل و

ترجمه بيان السعادة    ج‏6    412    تفسير .....  ص : 412

وَ أَمْوالًا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا و نيز به آنها اموالى از قبيل طلا و نقره و متاع و كالا و اسب و قاطر و گوسفند و شتر در زندگى دنيا داده‏اى.

ترجمه بيان السعادة    ج‏7    275    تفسير .....  ص : 271

 (1) طبرسى از ابن عبّاس روايت كرده است كه: سبب نزول آيه اين است كه: رؤساى مكّه و قريش حضور پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدند و عرض كردند: اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله اگر تو پيامبر راستگو هستى كوههاى مكّه را براى ما مبدّل به طلا كن و فرشتگانى به سوى ما بياور تا گواهى دهند به نبوّت، آيات فوق نازل شد.

ترجمه بيان السعادة    ج‏7    558    تفسير .....  ص : 556

ما ذا تَفْقِدُونَ قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ بعضى گفته‏اند آن جام طلا بوده، يا نقره بوده كه در آن جواهرات گرانبها بكار برده شده بود، و روى همين جهت بود كه وعده مى‏دادند كه هر كس آن را بياورد يك بار شتر غلّه دريافت خواهد كرد، با اين كه غلّه هم گران بود، چون جام زرّين گران قيمت بود در مقابل آن غلّه را قرار دادند.

ترجمه بيان السعادة    ج‏7    561    تفسير .....  ص : 556

بعضى گفته‏اند كه (ليان) پدر راحيل (مادر يوسف) بت‏پرست بود و بتى از طلا داشت يوسف آن بت را مخفيانه گرفت و به مادرش داد كه بدين وسيله هم مى‏خواست بر جدّش ترحّم كند و او را از بت پرستى خلاص كند، و هم بر مادرش ترحّم نمايد و او را از فقر نجات دهد.

ترجمه بيان السعادة    ج‏7    601    ترجمه: .....  ص : 600

و در زمين قطعاتى مجاور و متّصل است (كه آثار هر قطعه مباين ديگرى است يكجا معدن طلا، نفت و فيروزه و زغال و غيره است و يكجا نيست) زمينى براى باغ انگور قابل است و يكجا براى زراعت غلّات و زمينى براى نخلستان آن هم نخلهاى گوناگون و با آن كه همه به يك آب مشروب مى‏شوند ما بعضى را براى خوردن بر بعضى برترى داديم و اين امور (اختلاف آثار قطعات زمين) عاقلان را ادلّه‏ى واضحى بر حكمت صانع است. (يعنى هر كس فكر و عقل كار بندد خواهد فهميد كه اين نظم و ترتيب در آسمان و زمين با اين خواصّ مذكور به دست طبيعت نيست بلكه به امر خداى با علم و قدرت و حكمت است).

ترجمه بيان السعادة    ج‏7    631    ترجمه: .....  ص : 630

خدا از آسمان، آبى نازل كرد كه در هر رودى به قدر وسعت و ظرفيّتش سيل آب جارى شد و بر روى سيل كفى برآمد چنانچه فلزّاتى را نيز كه براى تجمّل و زينت (مانند طلا و نقره) يا براى اثاث و ظروف (مانند آهن و مس) در آتش ذوب كنند. خدا اينگونه كفى كه بر آب ظاهر مى‏شود براى حقّ و باطل مثل مى‏زند كه (باطل آن چون) كف به زودى نابود مى‏شود و امّا آن آب و فلزّ كه به خير و سود مردم است در زمين مدّتى باقى مى‏ماند.

ترجمه بيان السعادة    ج‏7    635    تفسير .....  ص : 631

ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ تا زيور درست كنند، مثلا از طلا و نقره زيور درست مى‏كنند أَوْ مَتاعٍ يا چيزى كه به وسيله‏ى آن بهره و تمتّع حاصل شود، مانند ظرفها و آلات و ادوات صنايع و غير آن‏ها.

ترجمه بيان السعادة    ج‏8    57    گنجهاى هر چيزى نزد خداست .....  ص : 46

و بطلان است و يك جهت اطلاق و حقّيت، و مقصود از فعليّت آن قوا فعليّت جانب حقّ در انسان و خلاص شدن آن قوا از بطلان است، و فعليّت خالص از بطلان حاصل نمى‏شود مگر با وسوسه‏ى شيطان و اغواى او، چه وسوسه‏ى شيطان مانند آتش است نسبت به طلا، مولوى قدس سرّه گفته:

ترجمه بيان السعادة    ج‏8    235    تحقيق و رفع اشكال .....  ص : 224

پس براى آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله خون بهاء و دشمنى باقى نمى‏گذارند و وعده‏ى خدا بر خروج قائم عجل اللّه فرجه تفسير شده است و بازگردانيدن قدرت بر آنان به خروج امام حسين با هفتاد و دو نفر از يارانش تفسير شده است كه شمشيرهايى از طلا دارند.

ترجمه بيان السعادة    ج‏8    266    تفسير .....  ص : 265

در مورد شأن نزول اين آيه وارد شده است كه در نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله چند وقيه طلا بود و چون دوست نداشت كه شب طلاها پيش او بماند، آن‏ها را صدقه داد و وقتى كه صبح شد ديگر چيزى نداشت، و در اين حال سايلى آمد، چيزى نداشت كه به او بدهد سايل او را سرزنش كرد، و خداوند هم او را تأديب نمود.

ترجمه بيان السعادة    ج‏8    340    تفسير .....  ص : 338

أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ يا بوده باشد براى تو خانه‏اى از طلا.

ترجمه بيان السعادة    ج‏8    456    بيان نيابت از رسالت و ولايت .....  ص : 437

با باقى ماندن ديوار بدن آن دو جهت قلب آنچه را كه زير آن ديوار نهفته است استخراج مى‏كنند و آن گنج جامع بودن بين تنزيه، تشبيه، تسبيح و تحميد است كه مقام جمع است، مقامى كه روشنى چشم سالكين الى اللّه است براى اشاره بر جهت تأويل اخبار مختلف زيادى در كنز وارد شده مبنى بر اين كه آن گنج مورد اشاره آيه طلا و نقره نبوده، و در بعضى از اخبار است كه آن «لا اله الّا اللّه محمّد رسول اللّه» و پس از آن بعضى از كلمات پند و موعظه بوده است.

ترجمه بيان السعادة    ج‏9    124    تفسير .....  ص : 124

وَ قالَ لَأُوتَيَنَّ مالًا وَ وَلَداً كسى كه به آيات ما كافر شده بود گفت: در آخرت من داراى مال و فرزند مى‏شوم، در خبر آمده است كه بعضى از مؤمنين از بعضى از مشركين طلبكار بود، شخصى بدهكار به عنوان استهزا گفت: آيا شما نمى‏گوييد كه در بهشت طلا و نقره و حرير است؟ گفت: بلى، پس كافر گفت:

ترجمه بيان السعادة    ج‏9    254    تفسير .....  ص : 247

يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ لفظ «الفتن» به معانى متعدّدى آمده است: به معناى سوزاندن، آزمايش و امتحان، پسند كردن چيزى، گمراهى، گناه، كفر، رسوايى، عذاب، آب كردن طلا، گمراه كردن، ديوانگى، شغل، كار و اختلاف انداختن و فتنه درست كردن كه همه‏ى اين معانى در اينجا مناسب است جز اين كه در بعضى از معانى بايد ماضى را به معناى مستقبل گرفت.

ترجمه بيان السعادة    ج‏9    261    تفسير .....  ص : 247

چنانچه روايت شده پس از آن كه خاك بر آن ريخته شد حركت كرد و موى و پشم در آورد و صدا كرد. و بنابر احتمال دوّم كه ساييدن و سوهان زدن باشد دليل آنست كه آن پيكره بر فلزّ طلا بودنش باقى بوده است.

ترجمه بيان السعادة    ج‏10    122    تفسير .....  ص : 117

لفظ «فتنة» به معناى امتحان و گمراهى و گناه و كفر و رسوايى و عذاب و گمراه كردن، ذوب كردن طلا و نقره، حرفه و شغل و اختلاف در آرا آمده است و همه‏ى اين معانى در اينجا مناسب است، كه همه‏ى اين معانى ممكن است اراده شود.

ترجمه بيان السعادة    ج‏10    215    تفسير .....  ص : 214

. لفظ «مضر» مانند «زفر» پدر قبيله‏اى است، لقب «مضر الحمراء» به او داده‏اند، چون از پدرش طلا به ارث برده، يا براى اين كه آنان در جنگ علم سرخ بلند مى‏كردند.

ترجمه بيان السعادة    ج‏11    61    تفسير .....  ص : 57

در تفسير قمّى آمده است: سليمان عليه السّلام بر تختش نشست و باد او را حركت داد، پس گذرش بر وادى نمل افتاد و آن صحرايى است كه در آنجا طلا و نقره مى‏رويد و مورچه‏ها محافظت آنجا را بر عهده دارند.

ترجمه بيان السعادة    ج‏11    61    تفسير .....  ص : 57

خداوند صحرايى دارد كه در آنجا طلا و نقره مى‏رويد و (خداوند) آنجا را با ضعيفترين خلق‏اش حفظ كرده است كه عبارت از مورچه‏

ترجمه بيان السعادة    ج‏11    75    سخنى در چيستى آسمانها و زمين .....  ص : 69

و بعضى گفته‏اند: پسران لباس دختران، دختران لباس پسران پوشيده بودند و بعضى گفته‏اند: آن هديه صفحه‏هايى از طلا در ظرف‏هايى از ديبا بوده است.

ترجمه بيان السعادة    ج‏11    75    سخنى در چيستى آسمانها و زمين .....  ص : 69

و بعضى گفته‏اند: كه بلقيس پانصد پسر در لباس دختران و آرايش‏هاى دخترانه، پانصد دختر و كنيز در لباس و آراستگى پسران دختران را سوار بر پانصد اسب ماديان تاتارى و پسران را پانصد اسب چابك و تيزرو كرد، لگام هر اسبى از طلايى بود كه با جواهر مزيّن گشته بود، پانصد خشت از طلا و پانصد خشت از نقره و يك تاج مزيّن به درّ و ياقوت به و در درون كوزه‏اى يك عدد مرواريد غلطان سالم بدون سوراخ و سوزن كوچكى كه داراى سوراخى كج بود گذاشته، سپس مردى از اشراف قومش به نام منذر بن عمرو را فرا خوانده، با او مردانى از قومش همراه نمود و نامه‏اى به سليمان عليه السّلام نوشت كه در آن نامه چنين آمده بود: اگر تو نبى هستى بين دختر بچّه و پسر بچّه تميز بده، قبل از آن كه در كوزه را باز كنى بگو در آن چيست و مرواريد غلتان را سوراخ كن به نحوى كه سوراخ كج نباشد و مساوى باشد و داخل كن بدون يارى گرفتن از انس و جنّ، سوزن را نخ كن.

ترجمه بيان السعادة    ج‏11    76    سخنى در چيستى آسمانها و زمين .....  ص : 69

پس فرستاده‏ى بلقيس با هدايا حركت كرد و هدهد شتابان پيش سليمان عليه السّلام آمد و او را از قضايا باخبر ساخت، پس سليمان عليه السّلام به جنّ دستور داد كه خشت‏هاى طلا و نقره بزنند كه اين كار را كردند، سپس دستور داد از همان جا كه موضع سليمان عليه السّلام بود تا چند فرسخ يك ميدان از خشت‏هاى طلا و نقره درست كنند و دور ميدان ديوارى بسازند از طلا و نقره.

ترجمه بيان السعادة    ج‏11    152    تفسير .....  ص : 148

شعيب عليه السّلام گفت: چرا مگر گرسنه نيستى؟ گفت: چرا، گرسنه‏ام، ولى مى‏ترسم اين شام عوض سيراب كردن و آب كشيدن من باشد و من از خانواده‏اى هستم كه چيزى از عمل آخرت را به مقدار زمين پر از طلا نمى‏فروشيم.

ترجمه بيان السعادة    ج‏11    210    تفسير .....  ص : 202

فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ بعضى گفته‏اند: سوار بر استرى دو رنگ و تيزرو شده بود كه بر آن گيسوان بود و زينى از طلا داشت و با قارون چهار هزار نفر بر همين منوال و بر همين شكل بودند.

ترجمه بيان السعادة    ج‏11    489    تفسير .....  ص : 488

و در بعضى ديگر از اخبار است: آنگاه كه شب جمعه شود از آسمان ملايكه به عدد ذرّات نازل مى‏شوند كه در دست آنها قلمهاى طلا و كاغذهاى نقره است كه تا شب شنبه جز صلوات بر محمّد و آل محمّد نمى‏نويسند.

ترجمه بيان السعادة    ج‏12    148    تفسير .....  ص : 136

گويند: بلى، پروردگارا ما راضى شديم، پس تو از ما راضى باش، خداوند مى‏فرمايد: به سبب خشنودى من از شما، به دليل آنكه شما خاندان پيامبر مرا دوست داشته‏ايد، خانه‏ام را براى شما حلال كرده‏ام، شما با ملايكه مصافحه كرديد، پس گوارا باد، گوارا باد بر شما اين بخششى كه دايمى است و در آن نقصى نيست، در اين هنگام دوست‏داران اهل بيت عليهم السّلام مى‏گويند: «الحمد للّه الّذى أذهب عنّا الحزن ... تا آخر» و از ابى جعفر عليه السّلام آمده است: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از قول خداى تعالى: «يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً» سؤال شد فرمود: يا على آن وفد و گروه سواره هستند تا سخن را بدين جا رساند كه فرمود: وقتى در بهشت به منزل خويش وارد شود بر سرش تاج ملك و كرامت نهاده مى‏شود، به زيورهاى طلا و نقره آراسته مى‏گردد، درّ

ترجمه بيان السعادة    ج‏12    149    تفسير .....  ص : 136

به طور منظّم در اكليل زير تاج قرار داده مى‏شود، هفتاد نوع لباس با رنگهاى مختلف و انواع مختلف كه از طلا و نقره و لؤلؤ و ياقوت سرخ بافته شده بر او پوشيده مى‏شود پس اين است معناى قول خداى تعالى: «يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ» اين دو حديث دلالت مى‏كنند بر اينكه برگزيده شدن و وارث بودن كتاب شامل ذرّيه فاطمه عليها السّلام مى‏شود خواه ذرّيه جسمانى باشد يا روحانى.

ترجمه بيان السعادة    ج‏12    201    تفسير .....  ص : 197

از امام صادق عليه السّلام آمده است: كه روح در جاى خودش ايستاده است، روح نيكوكار در روشنايى و گشادى است، روح بدكار در تنگى و تاريكى است، بدن خاك مى‏شود همانطور كه از خاك آفريده شده است و آنچه كه درندگان و حشرات از داخل بدن انسان خورده‏اند و پاره كرده‏اند همه آنها در خاك محفوظ است و همه آن نزد كسى است كه مثقال ذرّه‏اى در تاريكى زمين از او غايب نمى‏شود، عدد اشيا و وزن آنها را مى‏داند، با اين وصف خاك روحانيّين به منزله طلا در خاك است.

ترجمه بيان السعادة    ج‏12    201    تفسير .....  ص : 197

لذا آنگاه كه وقت زنده شدن و بعث فرا مى‏رسد از زمين باران نشور و زنده شدن مى‏بارد و زمين رشد يافته و بزرگ مى‏شود، سپس مانند مشك آب تكان مى‏دهد و در نتيجه خاك بشر مانند طلا در خاك مى‏شود كه با آب شسته شود و مانند كره از شير مى‏شود، سپس خاك هر قالبى را به قالب خودش جمع مى‏كند و مى‏رساند، پس با اذن خداى قادر و توانا به محلّ روح منتقل مى‏شود، پس صورت‏ها با اذن مصوّر و صورت‏گر مانند هيئت نخستين مى‏شود، سپس روح در آن داخل مى‏شود، پس آنگاه كه درست شد ديگر چيزى را انكار نمى‏كند.

ترجمه بيا�

 

نویسنده: ادمین سیستم
جمعه 25 مهر 1393 ساعت 01:29
notification

آیا مایلید از نوسانات بازار آگاه شوید؟

دریافت هشدار در نوسانات قیمت طلا، سکه، دلار، اونس، نفت، بورس و بیت کوین