به گزارش شبکه اطلاعرسانی طلا و ارز در حالیکه جهان هنوز درگیر پیامدهای جنگ اوکراین و بحران انرژی است، در قلب آسیا صحنهای دیگر از رقابت قدرت در حال شکلگیری است؛ چین و ایالات متحده دوباره پشت میز مذاکره نشستهاند. گفتوگوهایی که در کوالالامپور، پایتخت مالزی، و در یکی از بلندترین برجهای جهان برگزار میشود، نه فقط تلاشی برای کاهش تعرفهها، بلکه آزمونی برای تعیین مرزهای نظم جدید اقتصادی جهان است.
هیئت آمریکایی به سرپرستی اسکات بسنت، وزیر خزانهداری، و جمیسون گریر، نمایندۀ تجاری آمریکا، در چهارمین دور از مذاکراتی شرکت کردهاند که از ماه مه آغاز شده بود. در سوی مقابل، «هه لیفِنگ» معاون نخستوزیر چین و مذاکرهکننده ارشد تجاری پکن، در کنار «لی چنگگانگ» مسئول ارشد وزارت بازرگانی چین حضور دارد. اما این بار، مذاکرات زیر سایۀ سنگینترین تنشهای اقتصادی سالهای اخیر برگزار میشود؛ از فهرست سیاه جدید آمریکا علیه هزاران شرکت چینی گرفته تا محدودیت صادرات فلزات نادر از سوی چین.
پشت لبخندهای دیپلماتیک و سکوت خبری، جنگی خاموش در جریان است؛ جنگی که ابزار آن دیگر تانک و موشک نیست، بلکه تراشه، فناوری و مواد معدنی حیاتی است. هر دو کشور میدانند که نتیجه این مذاکرات، تنها بر روابط دوجانبه اثر نمیگذارد، بلکه میتواند جهت حرکت اقتصاد جهانی را نیز تعیین کند.
سؤال اصلی این است: آیا این دور از گفتوگوها راهی برای پایان دادن به جنگ تعرفهها و کنترل صادرات خواهد گشود، یا تنها یک آتشبس موقت دیگر است در نبردی که هر دو طرف میدانند پیروز مطلقی ندارد؟
از آتشبس تا تهدید تعرفه ۱۵۵ درصدی
گفتوگوهای کوالالامپور در حالی برگزار میشود که اعتماد متقابل میان واشنگتن و پکن تقریباً از میان رفته است. آخرین توافق موقت، که در ماه مه میان تیمهای اقتصادی دو کشور حاصل شد، تنها ۹۰ روز دوام داشت و اکنون دوباره نشانههای سقوط آشکار شده است. آمریکا در اقدامی بیسابقه، فهرست تحریمهای صادراتی خود را گسترش داده و هزاران شرکت چینی را به دلیل ارتباط با صنایع فناوری و نظامی، بهطور خودکار در لیست سیاه قرار داده است.
پاسخ پکن هم بهسرعت آمد: کنترل صادرات فلزات نادر همان موادی که برای تولید تراشه، باتری و تجهیزات نظامی حیاتیاند. چین که حدود ۷۰ درصد تولید جهانی این عناصر را در اختیار دارد، حالا از این برگ بهعنوان اهرم فشار علیه آمریکا استفاده میکند. اما در واشنگتن، این اقدام بهعنوان «قدرتنمایی خطرناک» تعبیر شده است. ترامپ در پرواز به آسیا هشدار داده که اگر چین عقبنشینی نکند، از اول نوامبر تعرفه واردات از چین تا سقف ۱۵۵ درصد افزایش خواهد یافت؛ اقدامی که عملاً به معنای احیای جنگ تجاری تمامعیار است.
این تهدیدها فضای مذاکرات را به میدان بازی فشار تبدیل کرده است. واشنگتن میخواهد پکن را وادار به عقبنشینی در کنترل صادرات کند، در حالیکه چین قصد دارد نشان دهد دیگر حاضر نیست سیاستهای تجاریاش را بر اساس منافع آمریکا تنظیم کند. تحلیلگران اقتصادی این وضعیت را «نبرد دو اهرم متقابل» مینامند: فناوری در دست آمریکاست، و منابع حیاتی در اختیار چین. هر دو طرف بهخوبی میدانند که عقبنشینی، پیام ضعف تلقی میشود.
با این حال، پشت درهای بسته، هر دو هیئت بهدنبال چیزی بیش از تهدید و فشارند شاید یک توافق حداقلی برای جلوگیری از فروپاشی آتشبس فعلی. اما هیچ نشانهای وجود ندارد که این گفتوگوها بتوانند مانع از تشدید دور تازهای از رقابت اقتصادی شوند.
سیاست در لباس تجارت؛ دیپلماسی ترامپ میان قدرت و نمایش
سفر آسیایی دونالد ترامپ بیش از آنکه یک مأموریت اقتصادی باشد، نمایشی از سیاست در پوشش تجارت است. او با شعار «بازگرداندن توازن به روابط تجاری جهان» وارد آسیا شده، اما واقعیت آن است که هر گام این سفر، رنگ و بوی رقابت سیاسی دارد.
در ظاهر، هدف اصلی دیدار با شیجینپینگ در بوسان، گفتوگو بر سر تعرفهها، صادرات سویا و محدودیتهای فناوری است؛ اما در عمق ماجرا، ترامپ بهدنبال تثبیت موقعیت خود بهعنوان بازیگری جهانی است که میتواند حتی چین را پای میز مصالحه بکشاند.
از دید پکن، این دیدار تلهای دوگانه است. هر توافقی، هرچند محدود، میتواند بهمعنای تسلیم در برابر سیاست فشار واشنگتن تعبیر شود و پیام خطرناکی برای داخل چین داشته باشد؛ بهویژه در آستانه نشست حزب کمونیست که برای شیجینپینگ جنبه نمادین دارد. بااینحال، ادامه جنگ تعرفهها نیز برای اقتصاد چین پرهزینه است. بنابراین، پکن بهدنبال توافقی نمادین و کنترلشده است؛ چیزی که نه چهرۀ سختگیر دولت را مخدوش کند و نه مسیر تجارت را کاملاً مسدود.
ترامپ در مقابل، میکوشد از این مذاکرات بهره سیاسی ببرد. او همزمان با بحث تجارت، پروندههای حساسی چون تایوان و جیمی لای، فعال رسانهای زندانی در هنگکنگ، را به میز مذاکره آورده تا فشار دیپلماتیک را بالا ببرد. تحلیلگران میگویند او در پی آن است که هر امتیاز اقتصادی را با دستاورد سیاسی معاوضه کند و در افکار عمومی آمریکا خود را بهعنوان مذاکرهگری قدرتمند معرفی کند.
اما زیر پوست این صحنه، چیزی روشنتر از همیشه دیده میشود: در روابط امروز واشنگتن و پکن، اقتصاد تنها پوششی برای جدالی عمیقتر است، جدالی بر سر نقش آینده هر کشور در نظم جهانی. و هر توافق احتمالی میان ترامپ و شی، نه پایان رقابت، بلکه آغاز فصل تازهای از بازتعریف قدرت خواهد بود.
توافق یا ادامه نبرد سرد اقتصادی؟
در ظاهر، همهچیز آماده است برای دیداری تاریخی میان دو قدرت بزرگ اقتصادی جهان؛ اما در واقع، احتمال یک توافق واقعی میان واشنگتن و پکن کمتر از همیشه است. هرچند دو طرف برای حفظ ثبات بازارها ناگزیرند از زبان دیپلماسی استفاده کنند، اما هر آنچه تاکنون از گفتوگوها بیرون آمده، نشان میدهد که هیچکدام حاضر به عقبنشینی از اهرمهای استراتژیک خود نیستند.
آمریکا میخواهد صادرات فناوریهای پیشرفتهاش را تحت کنترل کامل نگه دارد، و چین هم به همان اندازه به صادرات فلزات نادر بهعنوان سلاح ژئواکونومیک خود وابسته است. در چنین معادلهای، هر گامی بهسوی توافق، تهدیدی برای توازن قدرت محسوب میشود. ازاینرو، کارشناسان پیشبینی میکنند اگر توافقی هم حاصل شود، در حد یک آتشبس موقت خواهد بود: چند بند محدود در زمینه تعرفهها، وعدۀ خرید محصولات کشاورزی از سوی چین، و شاید بازگشایی جزئی مسیرهای صادراتی.
اما هیچکدام از اینها معنای صلح ندارد. این مذاکرات بیش از هر زمان دیگر نشان دادهاند که تقابل آمریکا و چین دیگر فقط اقتصادی نیست؛ این رقابت، به نبردی برای رهبری آینده جهان تبدیل شده است، نبردی که در آن فناوری، منابع طبیعی و حتی ارزشهای سیاسی ابزار قدرتاند.
به همین دلیل، تحلیلگران معتقدند دیدار ترامپ و شی، هرچقدر هم مثبت جلوه داده شود، نقطۀ پایان جنگ اقتصادی نخواهد بود. در بهترین حالت، دو کشور چند ماه زمان میخرند تا از تشدید بحران جلوگیری کنند. اما پشت این آتشبس موقت، همان بازی قدیمی ادامه خواهد داشت: فشار، تهدید، و رقابتی که حالا دیگر نه تجاری، بلکه تمدنی است.

