گيرهي جواهرات نه به منظور مخفي ماندن بلكه به منظور جلوهبخشي، به جواهرات متصل شدهاند و از آن در برابر آسيب محافظت ميكنند. تاريخچهي كاربرد گيره در جواهرات به دورانهاي بسيار قديم برميگردد. به تازگي گيرهها علاوه بر نقش كاربردي، جنبهي تزييني نيز پيدا كرده است.
از هنگاميكه بشر براي اولين بار بهوسيلهي شيوهي چكشكاري شروع به خلق جواهرات كرد، گيرهها نيز پديد آمدند. منسوخترين و قديميترين اشكال گيره متعلق به عصر برنز و آهن، به شكل مفتولي بودند كه دو سمت آنها خم شده بود. هزاران سال بعد، گيرهها براي مقاصد تزييني به عنوان قطعهاي زينتي به جلوي گردنبندها منتقل شدند.
ارتقاء جايگاه گيره به عنوان بخش تزييني مجزا در دوران باستان به دليل ابداع وسيلهاي ابتكاري بود كه در آن براي اولين بار طرح و كاربرد به گونهاي ايدهآل با يكديگر تلفيق شده بودند. ساكنان باستاني اوراسيا براي اولين بار نوعي سنجاق مخصوص اتصال دو بخش جلوي ردا به نام فيبولا را ابداع كردند. "فيبولا Fibula" واژهاي لاتين به معناي سنجاق يا گيره ميباشد. اين وسيلهي فلزي به شكل سوزن(متشكل از سوزن، بخش نگهدارندهي سوزن و گيره) به منظور بستن جلوي البسه و همچنين به عنوان شيء زينتي مورد استفاده قرار ميگرفت. قديميترين گيره يك فيبولاي دو قسمتي از جنس روكش طلا ميباشد كه در مقبرهي پادشاهي اهل آناتولي به نام "آلاكا Alaca" متعلق به قرن سوم قبل از ميلاد مسيح كشف شده است. در اروپا، انواع تك و دو بخشي در اواخر عصر برنز (قرن 13 و 14 قبل از ميلاد مسيح) مورد استفاده قرار ميگرفتند.
در دوران روميان، فيبولا از اهميت ويژهاي برخوردار بود و به عنوان الگوي ساخت گيرهها در قرون وسطي، آخرين دورهي شكوفايي گيرههاي مخصوص ردا، مورد استفاده قرار ميگرفت. تصويري مربوط به "استوفر فردريك دوم ІІ Staufer Friedrich" متعلق به قرن سيزدهم وجود دارد كه او را در حالي بر روي تخت پادشاهي نشان ميدهد كه يك فيبولا قسمت جلوي رداي آبي او را در زيرگردن به هم متصل كردهاند. طلاسازان دوران روميان، فيبولاها را به وسيلهي سنگهاي گرانبها و قلمكاري(ميناي سياه) تزيين ميكردند.
نزديكترين قوم و خويش فيبولا، "گلسينه" ميباشد كه همچنان براي همه آشناست. اين امكان وجود دارد كه از گلسينه به عنوان قطعهي تزييني يا به منظور اتصال برخي قسمتها نظير يقه استفاده شود. ابتداييترين شكل گلسينه به دوران رنسانس تعلق دارد. در حدود سال 1900 با ظهور "آرتنووا" گلسينه، دورهي دوم شكوفايي خود را تجربه كرد.
سگك كمربند نقش مهمي در شكوفايي گيره به عنوان يك قطعهي زينتي ايفا كرد. جايگاه برجستهي آن بر روي شكم به آن معنا بود كه نميتوان در ساخت آن از بهترين تكنيكها بهره نجست. از آنجاييكه دستها در جلوي بدن بسيار سريعتر از پشت بدن است هيچگونه ترديدي در خصوص محل قرارگرفتن سگك كمربند وجود نداشت. در برخي دورانها، شكم نشانگر ثروت و در نتيجه مكاني مناسب براي زيورآلات بوده است. در قرن نوزدهم، در دوران "بيدرميير Biedermeier" عموم مردم گرايش فراواني به سگك كمربند داشتند كه اغلب از جنس آهن و بسيار تزيين شده بودند. يك سگك كمربند بسيار متفاوت به شكل دو سر شير كه به يكديگر متصل ميشدند در حدود سال 1900 توسط طلاسازي اهل پاريس به نام "رنه لاليك René Lalique" ساخته شد. سه سر شير از جمله اشكال مورد استفادهي اين جواهرساز برجستهي دوران آرتنووا نبود بلكه شخص سفارش دهندهي سگك كمربند اين طرح را با الهام از دستگيرهي در از او درخواست كرده بود.
آرتنووا و غناي هنر زينتي آرت دكو در قرن بيستم به جواهرات تنوع بيشتري بخشيدند. اولين جواهر زينتي به منظور اتصال بخش جلويي لباس در قرن نوزدهم ساخته شد كه نمونهي آن "هالبسباني ميت روزليستاكن Halsbätti mit Röslistücken" متعلق به كشور سوئيس ميباشد. اين نوع طوق كه اغلب در جواهرات سنتي به چشم ميخورد داراي بخشي مركزي است كه متمايزتر از بقيه قسمتها ميباشد. به منظور حصول اطمينان از اين موضوع كه گيره موجب درهمريختگي (مخدوش كردن) طراحي قطعه نميشود به طور معمول به وسيلهي بخشي مركزي پوشانده ميشد. در نقشهاي گيرههاي آرتنووا شاهد تغيير و تحول هستيم به اين ترتيب كه گيرهي گردنبند كه دو طرف زنجير را به يكديگر متصل ميكرد و به مدت هزار سال در قسمت پشت گردن مخفي بود به عنوان عنصري زينتي به جلوي گلو منتقل شد. گيرهها به طوركلي به شكل گل، پروانه، گياهان و حيوانات طراحي و ساخته ميشدند. نيمهي دوم قرن بيستم، "يورگ هينز Jörg Heinz" اهل فورزيم براي اولين بار يك گيرهي گردنبند را به هدف تزيين بهعنوان بخشي از طراحي بر روي گردنبند قرار دارد. اين گيرهها به شكل انواع متفاوت گويها يا اجزاي تزييني بودند كه مكانيزم باز و بسته كردن گردنبند به طور كلي در آن محو ميشد. اين راهحلها، نشانگر يك عملكرد كامل و متوازن ميباشد كه با ويژگيهاي يك شي چشمگير و منحصر به فرد بين گردن و يقهي لباس تلفيق شده است.
يك شركت آلماني در فورزيم راهحلهاي فني و هوشمندانه را براي گردنبندها و دستبندها پيشنهاد ميكند كه گيرهها در قسمت جلوي قطعهكار قرار دارند. به علاوه هر روزه به شمار شركتهايي كه از گيرههاي مغناطيسي با قابليت كاربرد در قسمت جلويي يا پشت گردنبند استفاده ميكنند در جهان افزوده ميشود. تمايل به استفاده از زنجيرهاي بلند، ايدههاي جديدي را به ذهن طراحان متبادر ميكند به طور مثال گيرههاي V شكل زنجير به جاي بسته شدن در قسمت انتهايي اندكي پيش از اين نقطه بسته ميشود و بخش باقيمانده بهحالت معلق آويزان ميماند. روشهاي هنرمندانهي بيشماري وجود دارند كه مؤيد عدم نياز به مخفي كردن گيره در پشت گردن هستند.