خبر
 

لاژورد (لاجورد ) گوهر فراموش شده ايرانى Lapis lazuli

 

بررسى مشخصات  فيزيکى و شميايى لاژورد

لاژورد پارسى که معرب آن لاجورد يا لازورد است .سنگى است که از دير باز براى رنگ آبى چشمگير و بى نظير ى که دارد ،مقدس شمرده شده و موردتوجه بشرقرار گرفته است . اين سنگ اکنون جزو سنگ هاى نيمه قيمتى محسوب مى شود . در واقع ،سنگى صخره اى است که از چند ماده معدنى ترکيبى درست شده است . مهمترين بخش آن ،لازوريت (Lazurite) به ميزان 40-25% است که شامل سديم ،آلومينيم ،سيليس ،اکسيژن ،سولفور و کلر مى باشد .فرمول آن :[2-1(s,so4,cl)6(Al sio4)]8(Na,Ca)

علاوه بر لازوريت ،شامل کلسيت (Caclite) به شکل رگه هاى سفيد رنگ ،سوداليت (Sodalite ) و پيريت (SeS2,pyrite  سولفور آهن )، به رنگ طلايى و به شکل ذرات طلايى و غيره مى باشد .هر چقدر رگه هاى سفيد آن ؛ يعنى کلسيت ،کمتر و هر چقدر دانه هاى طلايى (پيريت ) بيشتر و پراکنده تر باشد ،لاژورد با ارزش تر محسوب مى شود .وجود دانه هاى طلايى پيريت  ،يکى از راه هاى تشخيص لاژورد اصل است .

 

 

اين سنگ به خوبى صيقل مى پذيرد و جزو سنگ ها ى دگرگونى محسوب مى شود .لازم به تذکر است که اين سنگ ممکن است  با آزوريت (Azurite ) که يک سنگ آبى کربنات مس(آبدار ) است آشتباه شود .

 

 

به دليل همين صيقل پذيرى و همچنين رنگ زيباى آبى آن ،از دير باز در ساخت انواع ظروف ،مهره هاى تزيينى ،به عنوان جواهر ،لوحه  ها ،طلسم ها  و همچنين تزئينات ساختمان  و تابوت به کار مى رفته است . از خرده ها  و پودر آن براى تهيه لعاب نيز استفاده مى شده است .مهمترين ،مشهورترين و بهترين معدن لاژورد ،معدن سر سنگ بدخشان ( در ارتفاع 2700-2600 متر ) واقع در دره کوه کوکچا(Cokcha) است که اکنون جزو افغانستان  مى باشد ؛ولى هميشه جزو ايران بوده است (لازم به تذکر است که منطقه بدخشان در سال 1859 توسط انگليسى ها و روسيه تزارى براى هميشه از ايران جدا شد و جزو افغانستان گرديد ).

 

 

 

معدن سر سنگ ،تنها  معدن جهان است که حداقل از 6500 سال پيش تا به حال ،بدون وقفه مورد بهره بردارى قرار داشته است .شايد فقط معدن فيروزه نيشابور بتواند در اين زمينه با آن رقابت کند .معادن ديگرى که جديدا" کشف شده اند يکى در کناردرياچه بايکال  در سيبرى و همچنين اوکال (ocalle) در شيلى است . از نظر مرغوبيبت ،باز هم بدخشان برترين است .

اگر قطعه اى از لاژورد  را بر آتش نهند ،لاژورد واقعى رنگ شعله را آبى مى کند و اين علاوه بر وجود پيريت يکى از راهاى تشخيص لاژورد اصل است (کانى شناسى در ايران قديم ) لاژوردى که جهت رنگ کردن ملحفه ها و زدودن زردى آنها به کار مى رود  نيز از سنگ لاژورد به دست مى آيد  و آن گوه اى از لاژورد معدنى در نزديک  کاشان و قم است که پس از تخريب و تجزيه ،سختى اوليه خود را از دست داده ،نرم و شبيه خاک هاى رستى مى شود .رنگ آن آبى مايل به سياه است و در بازار به نام لاژورد  به صورت پودر با قالب هاى کوچک عرضه مى گردد(نقل به مضمون ،از فرهنگ معين ).


 

 

رنگ آبى با شکوه و استثنايى آن ،از قديم براى نقاشان غنيمتى به حساب مى آمد .لاژورد را صلايه (ساييدن روى سنگ ) کرده ،مذهبيان  و نقاشان شرقى از آن استفاده مى کردند (فرهنگ دهخدا).

در اروپا که بسيار دير به ارزش آن پى برده بودند ،در طى قرون وسطى برايه تهيه رنگ آبى به کار مى رفت. دران جا به آن آبى اواترا مارين (Ulteramarine ) يا آبى ماوراى دريا مى گفتند ؛زيرا واقعا" از ماورا درياها  آمده بود و همچنين نشانى از رنگ درياها بود . از اينم رنگ در نقاشى هاى مذهبى مثل ترسيم شنل آبى حضرت مريم و ساير صحنه هاى دينى استفاده مى شد و اثرى جادويى بر بيننده  داشت .بعدها که روش تهيه مصنوعى دينى استفاده مى شد و اثرى جادويى بر بيننده داشت .بعدها که روش تهيه مصنوعى رنگ آبى را ياد گرفتند .استفاده از پودر لاژورد در نقاشى ها منسوخ شد .

 

 



بررسى واژه شناسى لاژورد (Lapis lazuli )

لاجورد يا لازورد،معرب واژه  فارسى است .نام اين سنگ همراه خود آن از فارسى به زبان هاى ديگر رفته است .لازورد عربى و Lapis lazuli در لاتين ،انگليسى و ساير زبان هاى اروپايى ،از همين واژه فارسى گرفته شده است .Lapis به معنى  سنگ (در لاتين ) و Lazuli از  Lazulum(لاتين ) و آن از Lazward  (عربى ) و در نهايت ،از Lazhward  (فارسى ) آمده است .معنى تحت اللفظلى آن ،سنگ لاژورد مى باشد .اين سنگ Lazurite  نيز ناميده مى شود و رنگ آبى آن به علت وجود سولفور در لازوريت است .

در انگليسى Azure به معنى رنگ نيلى آسمانى ،لاجوردى يا سنگ لاجورد ،در اسپانيايى و پرتغالى Azul  و در ايتاليايى Azzurro  به همان معنى مى باشد .در همه زبان هاى ذکر شده و به خصوص فارسى ،نام  اين سنگ ،با نام رنک آبى و همچنين نام آسمان يکى شده و معادل شمرده مى شود .اين امر نشان دهنده اين است که اساسا" رنگ آبى (غير از مورد آسمان و دريا ) با اين سنگ شناخته شده است .يعنى هيچ چيز ديگر همرنگ آسمان و دريا  در طبيعت يافت نمى شده است . در فارسى لاژوردى (لاجوردى ) ،به معنى رنگ آبى روشن ،آبى تيره ،سورمه اى ،بنفش ،فيروزه اى و حتى  سياه در ادبيات  نا آمده است .بعضى معتقدند که علت اطلاق اين نام به اين سنگ ،نام محلى بوده که اولين بار اين سنگ از آن استخراج شده است .

از آنجا که اين سمگ ،از واردات ايران به اروپا بود، اروپايى ها در بسيار ى از موارد ،مثل بعضى از مورخان و دانشمندان  يونان و روم ،آن را به اشتباه ،سفير يا ياقوت کبود (Saphire) مى ناميدند (مثل پلينى ).

اين نکته که نام اين سنگ از فارسى به ساير فرهنگ ها رفته است ،نشان مى دهد که ايرانى ها کاشف اين سنگ و معرف آن به جهان و همچنين تجارت آن بوده اند  که امروزه البته شواهد باستان شناسى ،اين يافته زبان شناسى را تاييد مى کند .

در دوره هخامنشى ،لاجورد را (( کپوتک )) مى ناميدند . در کتيبه  بنياد کاخ داريوش  بزرگ در شوش (شماره Dsf ) ،از لاجورد با عنوان (کاسک کپ و تک ) ؛يعنى سنگ قيمتى کبود نام برده شده است .

داريوش مى نويسد که سنگ قيمتى  کبود يا لاژورد  را براى ساختن کاخش از سغد(Sogdiana سوگدا) به آنجا آورده است . در اين متن ،از لاژورد در کنار طلا ،عقيق و فيروزه جهت تزئين کاخهاى شوش نام برده مى شود  . داريوش بزرگ در اين کتيبه مى گويد که هر يک از مصالح لازم براى ساختمان  کاخش را از کدام سرزمين آورده است .

کريستين سن در کتاب کيانيان  مى نويسد : کاسک در اوستا  به معنى مطلق سنگ قيمتى است ؛ ولى به نظر هرتسفلد ،کاسک اسم سنگ لاژورد بوده است .

 

 

 

در کتيبه  هاى آشورى ،تيکلات پيلسر سوم ،پادشاه  آشور در قرن هفتم قبل از ميلاد  و در الواح گلى سومرى مربوط به دو هزار سال قبل از ميلاد از لاژورد ايرانى هستند و به خوببى ارتباط لاژورد با فرهنگ ايرانى  را نشان مى دهند.

بدخشان که قديمى ترين ،مشهورترين ،مهمترين و مرغوب ترين  لاژورد دنيا ست  از دير باز جزئى از ايران و يا به عبارتى  جزو استان خراسان بزرگ بوده است .نام باستانى  آن شناخته  شده نيست اما ساسانى  ها کلمه بدخشان را به اين منطقه اطلاق کردند . اين کلمه از کلمه بدخشان مى آيد که لقبى والا در دربار ساسانيان  بود و پسوند آن در انتها ى بدخشان به معنى تعلق اين منطقه به عنوان تيول يا ملک به فردى با اين لقب دربارى بوده است مثل آذربايجان ،کرمانشاهان ، و اصفهان (ايرانيکا). انگليس ها و روس ها  که در دوران حکومت فاسد قاجار ايران بزرگ را تکه تکه کردند ،طى قرار داد 1873 که بين روسيه تزارى و انگليس بسته شد بدخشان را به امير کابل واگذار کردند .

 

 

در ادبيات پس از اسلام از سنگ هاى قيمتى بسيارى از نام برده شده است . از نظر ترتيب فراوانى ،لولو يا مرواريد ،مقام اول و لاژورد ،مقام پنجم را دارد . ولى در شاهنامه  فردوسى و در ديوان نظامى لاژورد در مرتبه سوم قرار گرفته است (کانى شناسى قديم ايران ).

 

همانطور که گفته شد در ادبيات لاژورد در بسيارى از موارد ،مترادف آسمان و همچنين مترادف رنگ آبى (آبى آسمانى ،نيلى ،فيروزه اى ؛سورمه اى ،بنفش ،سياه ) به کار رفته است .

 

ارتباط لاژورد و آسمان

آسمان کلمه اى مرکب از ((آس)) و پسوند ((مان )) است .آس ؛ يعنى دو سنگ گرد و پخ که بر هم ساييده شوند .کلمات آسسياب ،دستاس ،خرآس ،بادرس يا آس باد و ستوراس ،همگى به اين معنى مر بوط مى شوند .در واقع ،آسمان به سنگ آسياب تشببيه شده است . ايرانيان قديم ،جنس آسمان  را از سنگ مى دانستند و حرکت مداوم دورانى آن را نيز  مانند سنگ اسياب مى ديدند " پارسيان  او را آسمان نام کردند .يعنى مانند ه آس ،از جهت حرکت او که گرد است "( التفهيم  به نقل از فرهنگ دهخدا).

به نظر مى رسد  که سنگ لاژورد که تنها تجسم مادى و زمينى رنگ آسمان بوده است نقشى مهم در سنگ دانستن جنس آسمان داشته است . در بعضى منابع ايران باستان  جنس آسمان از خماهن ودر بعضى ديگر الماس نر دانسته شده است نگارنده به منبعى برخورد نکردم که مستقيما" جنس آن را از لاژورد دانسته باشد .اما شواهد باستان شناسى و زبان شناسى (مترادف دانستن  لاژورد با نام اسمان ) و همچنين اين نکته که سقف تخت معروف خسرو پرويز ؛ يعنى  تخت طاقديس ،از لاژورد بوده است و همچنين شواهد باستان شناسى  مى تواند بيانگر اين باشد که وجود  اين سنگ باعث  شده که جنس آسمان سنگ پنداشته شود .بعضى مفسران قرآن مثل ابن عباس و وهب (به نقل از سلمان  فارسى ) جنس هفتت آسمان را از سنگ هاى گوناگون ،مثل مرمر سفيد ،زمرد سبز ،ياقوت ،نقره و غيره دانسته اند (على اکبرى،1382).

ثعالبى مى نويسد )) تخت معروف طاقديس ،در زمان خسرو پرويز ،سقف آن از لاژورد و طلا بوده است اين تخت در سال 624 ميلادى ،پس از شکست خسرو پرويز از هرقل ،امپراتور روم ،به دست روميان افتاد )).

وجود ذرات پراکنده پيريت که به آن طلاى مصنوعى مى گويند ،در متن آبى سير لاژورد ،منظره آسمان پر ستاره  را به آن مى دهد . اين نماى عجيب نيز در يکى دانستن  جنس آسمان با لاژورد موثر بوده است .پلينى (Pliny the Elder ) از لاژورد ،به عنوان تکه اى از آسمان پر ستاره ياد مى کند  براى مصر ى ها نيز اين سنگ ،سمبل آسمان پر ستاره  بود.

 

تاريخچه  لاژورد

در مقبره هاى باستانى ،اشياى بسيارى از لاژورد به دست آمده که نشان دهنده  ارزش بالاى اين گوهر ايرانى نزد مردمان  آن روز بوده است .قديمى ترين مقبره ،مقبره هاى نئوليتيک (نوسنگى ) مهرگار (Mehrgarh)، واقع در بلوچستا ن پاکستان است (لازم به يادآورى است که انگليس ،بلوچستان پاکستان  را که قطعه اى از خاک ايران بود ،حدود 150 سال پيش ، از ايران جدا کرده است نخست آن را به بلوچستان  انگليس نام نهاد و سپس آن را از طرف خود به دولت تازه بنياد پاکستان  تقديم نمود و بدين وسيله آن را براى هميشه از ايران جدا کرد).

 

 

 

مهرگار ،اولين و قديمى ترين منطقه شهر نشينى جهان به شمار مى رود .محل و نام آن نيز گوياى پيشتازى فرهنگ و تمدن ايرانى در شهر نشينى است . اين شهر به حدود 7000 تا 3200 قبل از ميلاد  تعلق دارد و اشياى لاجوردى  بسيارى از مقبره ها به دست آمده است . از ديگر مقابر باستانى  که لاژورد  در انها يافت شده ،مى توان  از مصر ،اور ،شهر سوخته ،جيرفت ،قفقاز و حتى موريتانى در آفريقاى غربى نام برد.

اور(Ur)

اور شهرى باستانى ،مسکن قوم سومرى در جنوب بغداد ( در 350 کيلومترى جنوب تيسفون ،پايتخت باستانى  ايرانيان )و 16 کيلومترى ناصريه امروزى در عراق است .قدمت آن به 4600 سال پيش مى رسد . از اين پهر حدود هزار قطعه لاژورد از قبرهاى  کاوش شده به دست آمده  که شامل مهر ،ظروف،اشياى تزئينى ،مجسمه  و جواهرات  مى باشد .کشف اين شهر باستانى در اواخر دهه 1920 توسط باستان شناسى بريتانيايى به نام (C.Leonard Wooley) صورت گرفت . در اين شهر ،1850 قبر حفارى شد که شانزده مورد از آنها قبرهاى سلطنتى لقب گرفتند .

 

 

 

در ميان قبرهاى سلطنتى ،قبر ملکه پابى(Lady Pubi) که نامش از روى مهرى که در کنارش بود يافت شد،از اهميت خاصى برخوردار است .

 

 

 

 

 

از قبر اين ملکه ،يک لير Lyre بربط يا چنگ باستانى با تزئينات  لاژورد و طلا با سر يک گاو و همچنين يک مجسمه لاجوردى از يک بز که بر روى دو پا عقب ايستاده و از يک درخت طلايى تغذيه مى کند ،به دست آمده است .جنس هر دو ،عمدتا" از طلا و لاژورد است . از قبر ديگرى يک لوح بزرگ بدست آمد که Standard of Ur ناميده شد و در اصل ،يک جعبه چوبى تو خالى به ابعاد 221/59. 49/53  سانتى متر است .بر روى آن با صدف و سنگ آهنگ قرمز و لاژورد ،صحنه صلح و جنگ به تصوير کشيده شده است .هر صحنه ،سه رديف دارد که بر روى هم قرار گرفته اند . در سمتى که جنگ به تصوير کشيده شده شاهد قديمى ترين ارتش سومرى هستيم و در سمت صلح ،يک مهمانى تصوير شده است .

يک خواننده و نوازنده  با همان چنگى که نمونه اش يافت شده ؛ در مقابل مهمانان و صاحبخانه ،در حال خواندن و نواختن است . زمينه آبى اين تابلوى تزئينى ،تماما" از لاژورد است .

 

 

 

سومرى ها معتقدبودند  که سنگ لاژورد ،ارواح خدايان را در خود نهان دارد و کسى که با خودش طلسم لاژورد را در جنگ همراه داشته باشد ،مثل اين است که خدايش را همراه خود دارد . در اور ساختن طلسم  از لاژورد امرى رايج بود و مردم به موثر بودن شديدا" معتقد بودند که با اين کار شکست ناپذير و رويين تن مى شوند.

ريش خدايان سومرى معمولا" از لاژورد ساخته مى شد. از شهر اور در تورات  چند بار نام برده شده و زادگاه حضرت ابراهيم  به شمار آمده است .زيگورات عظيم اور با قدمت 4100 سال قديمى ترين زيگورات جهان است .اين زيگورات  خانه الها ماه دانسته مى شد در کنارش قبرهاى سلطنتى اور يافت گرديد .لازم به يادآورى است که سومرى ها اقوامى ايرانى بودند که از کوههاى شمال و غرب ايران به جنوب عراق امروزى کوچ کرده بودند و تمدن اور در واقعه به نوعى تمدن ايرانى است .ايلامى ها در نهايت سومرى ها را شکست دادند .

 

 

 

مصر باستان  

مصرى ها نيز لاژورد را سنگ خدايان مى دانستند زيرا که تداعى کننده آسمان پرستاره بود .طلسم هاى بسيارى از مصر باستان از جنس لاژورد بدست آمده که مهمترين آنها طلسم چشم خداى خورشيد  يا چشم هوروس يا Wedjat بود .جنس آن معمولا" از لاژورد و طلا بود و معتقد بودند گذاشتن آن در کنار موميايى از مرده حمايت و حفاظت کرده و ارواح خبيث و شيطان را دفع مى کند و به علاوه موميايى مى تواند در دنياى ديگر دوباره چشم باز کند و ببيند .طلسم نوعى سوسک ،به نام سرگين غلتان يا Scarab بود که آن را داخل کفن موميايى بر روى قلب مرده مى گذاشتند تا قلب مرده در روز قضاوت نهايى عليه او شهادت ندهد.

 

 

 

 

 

 

 

در وسايل تزئينى و همچنين ماسک هاى موميايى نيز لاژورد از عناصر مهم بود که معروفترين آنها ماسک پادشاه ((توت آنخ آمون))(Tuthankhamen ) بود که از طلا ،لاژورد ،عقيق و فيروزه درست شده بود.


 

 


در بخش 140 کتاب ((مردگان )) آمده است که لاژورد در شکل طلسم چشم هوروس از قدرت بالايى برخوردار است .

 

 

 

 

 

لاژورد به عنوان سنگ نوشته ،جهت عبور از مراحل مختلف پس از مرگ براى راهنمايى مرده نيز به کار مى رفت .در پاپيروس ابرس Ebers آمده است که اين سنگ ديد چشم را افزايش مى دهد چه زمانى که به صورت طلسم  چشم هوروس پوشيده شود (مثل گردنبند )و چه زمانى که پودر شده  آن در اطراف چشم ماليده شود .مى گويند کلئوپاترا از پودر لاژورد به عنوان سايه چشم استفاده مى کرد.

قديمى ترين لاژورد يافت شده در مصر که آن نيز از بدخشان آمده بود ،به 3300- 3100 قبل از ميلاد؛ يعنى 5300-5100 سال پيش تعلق دارد .همانطور که ديده مى شود ،مهمترين آن به شکل آويز يک گردنبند مى باشد.اين لاجورد ها در محل Neqada  يافت شده ، متعلق به دوران قبل از سلسله هاى فراعنه  مى باشد.

 

 

شهر سوخته

مهمترين مرکز تراش و تجارت لاژورد ايران

شهر سوخته ،معروف ترين و مهمترين محل يافت شدن اشياى لاجوردى است .دکتر منصور سجادى ،سرپرست تيم کاوشگرى شهر سوخته ،در کتاب "جواهر سازى در شهر سوخته "،به طور مفصل ،به بررسى اشياى تزئينى و جواهرات به دست آمده از حفارى ها پرداخته و ثابت کرده که شهر سوخته محل کارگاه هاى صنعتى براى تراش و صيقل لاژورد و توليد اشياى تزئينى و همچنين پايگاه تجارى و ارسال آن به اقصى نقاط بوده است .در وب سايت " دوستداران ميراث فرهنگى و گردشگرى  شهر سوخته "،به دقت به جزئيات تراش لاژورد در شهر سوخته پرداخته شده است .

 

 

آقاى ميشل کازانوا(C.Michele Casaova) ،باستان شناس معروف فرانسوى که تخصصش در سنگ لاژورد  باستان است و سال ها بر روى شهر سوخته  کار کرده نيز معتقد است که شهر سوخته ،مرکز عمده لاژورد بدخشان بوده و لاژورد هاى يافت شده در اور ،همه بدخشانى هستند .

دکتر يوسف مجيد زاده ،باستان شناس و سرپرست هيئت اکتشافى جيرفت نيز در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيده است که " وجود انبوه سنگ لاژورد و تراشه هاى آن در حفريات شهر سوخته و بررسى هاى آزمايشگاهى  آنها نشان داده است که اين سنگ ،مهمترين محموله تجارى شناخته شده اى است که حکومت هاى شرق ايران در تجارت آن ،در منطقه گسترده اى از کوه بدخشان  در شرق تا سرزمين مصر در غرب ،نقش انکار ناپذيرى را ايفا مى کردند .اين سنگ تزيينى با ارزش که طى هزاره هاى سوم تا اول قبل از ميلاد در سر تاسر آسياى غربى ،به ويژه ميان رودان و مصر در مجسمه سازى،ترصيع و ساختن زيور آلاتى مانند گوشواره ،دستبند ،و گردنبند کاربرد فراوان داشت ، از معادن عظيم واقع در کوه هاى سر سنگ بدخشان  در افغانستان امروز استخراج و به صورت ماده خام ،به شهر بزرگى که امروزه شهر سوخته ناميده مى شود و شايد هم به مراکز شهرى و صنعتى ديگرى که تا به امروز شناسايى نشده اند ،وارد و پس از پاکسازى در کارگاه ها به صورت سنگ لاژورد ناب از راه کرمان و فارس ،به شوش و از آن جا به شهر هاى جنوبى ميان رودان و دورتر ،به مصر در قاره آفريقا منتقل مى شد"(دکتر مجيد زاده ،مقاله آيا ارت خاستگاه تمدن سومرى است ؟)

 

 

 

 

قديمى ترين سند هاى کتبى مربوط به لاژورد ايران

قدمى ترين سند مکتوب خوانده شده ،يک لوح گلى سومرى است که به نام " انمر کار و فرمانرواى ارت " شهرت دارد .اين لوح متعلق به بيش از 4000 سال پيش مى باشد که نشان مى دهد در آن زمان لاژورد ايرانى به عنوان سنگى قيمتى و مقدس کاملا" شناخته شده، هواخواهان زيادى داشته  و تجارت آن پر رونق بوده است . اين رويداد تا ريخى به خط ميخى و به زبان سومرى در 600 سطر بر لوحى چهار گوش  به ابعاد تقريبى 5/22.  5/22 سانتى متر در اوايل هزاره دوم قبل از ميلاد  به رشته تحرير در امده است .پادشاه اوروک(اور) به منظور دستيابى به سنگ ها و فلزات گرانبها به خصوص لاژورد (زيرا که ميان رودان فاقد اين مواد معدنى بوده است ) نماينده اى را از جانب خود به حضور پادشاه ارت (ايران فعلى ) روانه مى کند و به طور مکتوب ،سنگ گرانبها ى لاژورد را از او در خواست مى نمايد . در اين متن ،پادشاه اور از الهه شهر خود اينن ،با التماس در خواست مى کند که کارى کند  تا پادشاه ارت براى او طلا ،نقره ،لاژورد و صنعتت کاران ماهر بفرستد  تا معابد مقدس اور ساخته شود . او مى گويد :

" اى خواهرم ،اينن،براى اوروک،

بگذار تا آنها سنگ لاژورد ناب از تخته سنگ پايين بياورند ،

بگذار تا آنها سنگ گرانبها و سنگ لاژورد ناب پايين بياورند ".

نکته جالب ،اشاره پادشاه اوروک به مرتفع بودن محل استخراج لاژورد و ياد‌اورى پايين آوردن پر زحمت آن از ارتفاعات است . که همانطور که گفته شد دره کوکچا که معادن لاژورد در آن واقع است در ارتفاعى بين 1500 تا 5000 متر قرار دارد و معروفترين معدن لاژورد يعنى معدن سر سنگ در ارتفاع 2600 تا 2700 مترى سطح دريا قرار گرفته است .

در پايان داستان  مى خوانيم که فرمانرواى ارت با درخواست پادشاه اوروک موافقت مى کند و مردم ارت براى توروک طلا و نقره و سنگ لاژورد مى آورند و آنها را در صحن مقدس معبد اينن(الهه ماه ) بر روى هم انباشته مى کنند . در اين داستان بارها از لاژورد نام برده شده است همچنين در قسمتى ديگر که آسيب ديده ،آمده است " ساقه ها و تنه انجير و انگور را با سنگ لاژورد  مى پوشانند".

 

در يکى ديگر از الواح مشهور سومرى يعنى " حماسه گيلگمش" که به دنبال زندگى جاويدان از شهر ظلمات مى گذرد ،زمانى که اين پهلوان  از شهر ظلمات  خارج مى شود به باغ سنگهاى گرانبها يا باغ جواهرات مى رسد .او به نزديک باغ رفته و باغ جواهرات را اين چنين توصيف مى کند :

"ميوه هاى

نویسنده: ادمین سیستم
جمعه 25 مهر 1393 ساعت 01:29
notification

آیا مایلید از نوسانات بازار آگاه شوید؟

دریافت هشدار در نوسانات قیمت طلا، سکه، دلار، اونس، نفت، بورس و بیت کوین