فابرژه، نامي كه حتي امروزه از اهميت خاصي برخوردار و به طور جدايي ناپذيري با دوران شكوفايي روسيه پيش از انقلاب در ارتباط است. تخممرغهاي گرانبهاي عيد پاك فابرژه كه براي خانواده تزار و ديگر شخصيتهاي صاحب نام قرن نوزدهم ساخته ميشدند، نشانگر دوران شكوفايي صنعت طلاسازي ميباشد. فابرژه تاجر و جواهرفروش خلاق و مبتكري بود كه با بهرهگيري از سيستمي ابتكاري به عرضهي مجموعه آثار جواهرنشان در سراسر اروپا پرداخت. جعبههاي سيگار و شكلات، جام، شيشههاي عطر، ساعت، نوشت افزار، قاب آيينه، دستههاي عصا از جنس فلزات گرانبها و سنگهاي قيمتي، مجسمههاي حيوانات حكاكي شده از سنگهاي قيمتي و جواهرات، در مجموع بيش ازیکصد و پنجاه هزار شي قيمتي مزين به نشان فابرژه ميباشند.
سلسلهي جواهرساز فابرژه از نژاد "هوگونات Huguenot" ميباشد و در اصل به منطقههاي پيكاردي Picardy تعلق دارد. در ابتدا اعضاي خانواده به "شوات در اردر Schwedt der order" مهاجرت كردند. در سال 1800، جد "پتر كارل Peter Carl" كه بعدها به كارل فابرژه شهرت يافت به بالتيك، شمال اروپا، مهاجرت كرد و در سال 1814 "گوستاو Gustav" متولد شد. او تحصيلات خود را در زمينه جواهرسازي در سنت پترزبورگ به اتمام رساند و اولين كارگاه خود را در سال 1842 گشود. نتيجهي ازدواج گوستاو با "شارلوت جانگ ستد Charlott Jungstedt" اهل دانمارك دو پسر بود كه يك مركز بازرگاني بزرگ جواهرات را تاسيس كردند.
گوستاو فابرژه در سال 1860 با خانواده به "درسدن Dresden" مهاجرت و طي اين زمان تجارت را به دوست و شريك خود واگذار كرد. پس از به اتمام رساندن تحصيلات در دانشكدهي تجارت درسدن، كارل فابرژه به همراه تور كارآموزي و مطالعاتي، عازم فرانكفورت شد و مدتي براي جواهرسازي به نام فردمن Friedmann كار كرد. او به منظور ادامه تحصيل به فلورانس سفر كرد و در آنجا هنر حكاكي بر روي سنگ را آموخت و سپس به لندن و پاريس رفت. در سال 1870، كارل به حرفه و تجارت پدرش در سنت پترزبورگ پيوست و دو سال بعد مديريت آن را بر عهده گرفت.
هنگاميكه كارل و برادرش "آگاتون Agaton" تعمير و تهيه فهرست از جواهرات آرميتاژ Hermitage را به اتمام رساندند، ايدهي خلق آثاري متعلق به خود در ذهن كارل پديد آمد، در آغاز سبك او بهرهگيري از هنر روسي و قديمي در ساخت نسخهي دوم از برخي آثار بود اما اين تنها شروع كار او بود. پيشرفت غيرمنتظرهي فابرژه هنگامي حاصل شد كه به ساخت تخممرغهاي عيد پاك براي خانوادهي تزار پرداخت و به دنبال آن در سال 1885 از جانب دربار به عنوان جواهرساز ملقب شد. هنگاميكه يكي از جواهرسازان ارشد شركت فابرژه به نام "كولين Kollin" كه موفق به ساخت نسخهي المثني موجود در گنجينه "كرچ Kerch" شد، يك مدال طلا دريافت كرد.
كولين همچنين به دليل طرح ايدهي تلفيق رسومات سنتي روسي عيد پاك و هنر جواهرسازي داراي شهرت است. پس از او جواهرسازان صاحب نامي نظير "پرچين Perchin" و "ويگستروم Wigström" از اين ايده در ساخت تخممرغهاي گرانبها استفاده كردند. در مجموع، 56 عدد از اين تخممرغهاي ميناكاري شده و مزين به سنگهاي قيمتي از جنس طلا ساخته شده است كه داخل آنها كالسكه تاجگذاري، قلعه، قطار، جوجه و ديگر اشياي قيمتي با تمام جزييات مخفي شده بودند.
ارتفاع تخممرغها بين 9 تا 12 سانتيمتر است و ميتوان آن را مانند جعبه باز و بسته كرد. ابتكار در ساخت تخممرغها تا حدي است كه يكي از آنها به شكل درخت پرتغال ميباشد. با فشار يكي از ميوههاي روي درخت يك بلبل كوچك ظاهر ميشود كه قادر به تكان دادن بالهايش و حتي آواز خواندن ميباشد. طاووس ميناكاري شدهي فابرژه از جنس طلا قادر به حركت دادن سر و دمش ميباشد.
دسته گلهاي جواهرنشان فابرژه از شهرت و اعتباري برابر با تخممرغهاي آن برخوردارند. شاخههاي تمشك، گلهاي ازگيل، فراموشم مكن، آلاله و گل گندم چنان داخل گلدانهاي كريستال خود قرار گرفتهاند كه گويا ساقههاي آنها داخل آب قرار دارد. سبد گل زنبق كه مخصوص تزار ساخته شده بود همچنان يك شاهكار هنري به شمار ميآيد. يك كوسن از جنس طلا داخل يك سبد بافته شدهي پهن به همراه نه عدد گل زنبق مزين به مرواريد و الماس قرار گرفته است.
از آنجاييكه خانوادهي تزار با بسياري از خانوادههاي سلطنتي اروپا در ارتباط بود، فابرژه نيز براي بسياري از اشرافزادگان به نامي شناخته شده مبدل شد و آثار هنري فابرژه در قالب هداياي كريسمس و روز تولد مورد استفاده قرار گرفت. با كسب اين موفقيت، "سيستم فابرژه" گسترش يافت. بر روي اغلب اين آثار نام استاد جواهرساز حك ميشد، اين در حالي است كه او به ندرت يكي از آنها را ميساخت. شگفتانگيزتر آنكه، به رغم تاثيرات بسيار زياد از سبك "هيستوريسيزم Historicism" كه به سوي آرت نوو حركت كرد. سبك آثار فابرژه شامل عناصري از سبكهاي رنسانس، باروك، روكوكو و سكاها ميشود. گسترهي محصولات همچنين سبك جواهرات غربي و زيورآلاتي با استفاده از فلزات و سنگهاي قيمتي را دربرميگيرد. در دوران اوج موفقيت خانوادهي فابرژه صاحب چند شعبه بود كه شامل شعبي در مسكو، "اودسا Odessa" "كياو Kiev" و لندن با بيش از 700 كارمند بودند كه 500 نفر آنها در شعبه مركزي واقع در سنت پترزبورگ به فعاليت اشتغال داشتند.
تعدادي از 150/000 عدد آثار هنري فابرژه بين سالهاي 1882 تا 1917 ساخته شدهاند. در سال 1897، فابرژه به سمت جواهرساز دربار سلطنتي سوئد و نروژ منصوب شد و به دنبال نمايشگاه بينالمللي پاريس (1900) اتحاديه جواهرسازان پاريس لقب او را به مايتره Maitre ترفيع داد. فابرژه در ميناكاري، قلمكاري و گويلوچ Guilloch، آلياژهاي رنگهاي متفاوت مهارت بسياري كشف كرد. كاربرد استيل، مس، چوبهاي زيبا و حتي لايههاي ساده نشانگر آن است كه هنر فابرژه تنها به كاربرد مواد گرانبها محدود نميشود آنچه كه حائز اهميت است طراحي و نحوهي بهكارگيري مواد ميباشد. گفته ميشود كه فابرژه يك چكش در ميز كار خود داشته كه با آن اشيايي را كه رضايتش را بر حسب معيارهاي عالي جلب نميكرده، از بين ميبرده است.
غناي ماندگار اشرافيت روسي توجه جواهرسازان فرانسوي را به خود جلب كرد. در سال 1904، كارتيه تصميم گرفت به فابرژه، جواهرساز محبوب تزار نزديك شود زيرا ميتوانست خريدهاي انجام شده در روسيه را به نام خود در پاريس به فروش برساند. اين اشيا شامل قطعاتي بودند كه استادان جواهرساز فابرژه در كارگاههاي سنت پترزبورگ ميساختند. اندكي پس از آن كارتيه به توليد گلها و حيوانات حكاكي شده بر روي سنگ، اشياي ميناكاري شده به روش فابرژه در پاريس پرداخت و آنها را با موفقيتي روز افزون به مشتريان اروپايي ميفروخت. در سال 1908 هنرمندان محلي(روسيه) نسبت به اقدام مرد فرانسوي به منظور داير كردن پايگاهي در پايتخت روسيه اعتراض كردند اما از آنجاييكه اعضاي خانوادهي سلطنتي روسيه از اين استاد كار پاريسي حمايت كردند، اعتراضات آنها به نتيجه نرسيد.
جنگ جهاني اول زمينهي انحطاط فابرژه را فراهم كرد. به دستور دولت در كارگاههاي فابرژه نارنجك دستي ساخته ميشد و با وقوع انقلاب روسيه تجارت فابرژه براي هميشه به اتمام رسيد. كارل فابرژه سهام خود را به كارمندانش واگذار كرد و به فنلاند و سپس به "ويسبادن Wies baden " گريخت. او در "لوسان Lausanne" سوئيس درگذشت و به همراه همسرش "آگوستا Augusta" در "كن Cannes" به خاك سپرده شد. با به پايان رسيدن عمر سزار، بلشويكها تمامي تخممرغهاي عيد پاك را به غارت بردند، 40 عدد از آنها در خارج از روسيه به فروش رسيدند. امروزه تنها 10 عدد از آنها به همراه جواهرات گرانبهاي خانوادهي رومانوف در زرادخانهي كاخ كرملين موجود است.
مابقي تخممرغها در موزهها و كلكسيونهاي شخصي سراسر جهان پخش شدهاند. در فوريه 2004، فردي اهل روسيه به نام "ويكتور وكسل برگ Viktor Vekselberg" كلكسيون شخصي فابرژه متعلق به خانواده آمريكايي "فوربز Forbes" را اندكي پيش از آنكه آن را در حراجي "ساوثباي Sotheby" عرضه كند، خريداري كرد.
وكسل برگ مبلغ 100 ميليون دلار به منظور خريد بيش از 200 عدد از آثار فابرژه شامل نه تخممرغ عيد پاك متعلق به تزار و شش تخممرغ ديگر پرداخت. اين ميليونر پس از خريد و بازگرداندن آنها به روسيه اظهار داشت: "تخممرغهاي فابرژه به مردم تعلق دارند."
فابرژهي امروز- احياي يك افسانه
هركس اشياي قديمي را دور بيندازد، اشياي جديد را به مدت طولاني نگه نخواهد داشت. اين ضربالمثل مصداق عملكرد "ويكتور ماير Victor Mayer"، توليدكنندهي جواهرات در "فورزيم Pforzheim" است. آرشيو شركت نشانگر آن است كه جواهرات و ميناكاريهاي به سبك فابرژه حتي پيش از جنگ اول جهاني در سنت پترزبورگ عرضه ميشده است.
كارل فابرژه جزء مديراني به شمار ميآيد كه در بازاريابي برون مرزي موفقيت بسياري كسب كرده بود و علاوه بر كارگاه مركزي، تعداد بيشماري كارگاه هنري به كار تكميل آثار مشغول بودند. جواهرسازان زبردست كه تحت عنوان يك قرارداد براي فابرژه كار ميكردند داراي اختيار استفاده رايگان از فضاي كارگاه و مواد اوليه و ابزار بودند. فابرژه و پسرانش تاكيد بسياري بر روي ايدههاي نو و طرحهاي بديع داشتند. اجراي فني و اصولي طرحها به مهارت استادكاران و سرپرستان كارگاهها بستگي داشت. درصورتيكه انجام امور تكميلي در چندين كارگاه صورت ميگرفت، نشان فابرژه توسط استاد جواهرساز ارشد و در غير اين صورت توسط استادكار كارگاه مربوطه بر روي آن حك ميشد.
پسران فابرژه، "اوگن Eugen" و "الكساندر Alexander" اميدوار بودند كه نام فابرژه به يك نشان قانوني در پاريس مبدل شود اما اين اتفاق رخ نداد. در دههي 1950 آنها امتياز نام فابرژه را واگذار كردند. پس از آن با اقدام آخرين استادكار، ويكتور ماير، در سال 1989، احياي افسانهي فابرژه آغاز شد. امروزه شركت همچنان دنبالهرو سنتهاي باستاني است كه كارل فابرژه در قرن نوزدهم از آن بهره ميجست. تنها، كورههاي ذغالي به ابزارهاي الكتروني دقيق تبديل شدهاند.
اين كارخانه واقع در فورزيم، تنها مكاني است كه به طور قانوني مجوز استفاده از نشان فابرژه را دارد (در حال حاضر به زبان انگليسي نوشته ميشود) و VM، حروف اول نام و نام خانوادگي ويكتور ماير به نام فابرژه اضافه شده است. طرحهاي اشياء و زيورآلات امروزه توسط طراحان بينالمللي ارائه و به وسيلهي خانوادهي مُهر- ماير Mohr-Mayer كنترل ميشوند. جزييات طرح براي "آرك دوك دكتر گزا ون هابسبرگ Archduke Dr.Geza Habsburg" و كميتهي طراحي فابرژه به منظور تحليل و بررسي ارسال ميشوند.
اولين تخممرغ فابرژه كه پس از انقلاب اكتبر به صورت رسمي به كاخ كرملين اهدا شد، تخممرغ صلح گورباچوف بود كه به مناسبت دريافت جايزهي صلح نوبل به رئيس جمهور اسبق روسيه در سال 1991 هديه داده شد. در مجموع پنج نسخه از اين تخممرغ موجود است. بازديد از دوتاي آنها در موزه كاخ كرملين در مسكو براي عموم آزاد است و نسخههاي ديگر در سال 1993 به موزهي شواباچ Schwabach Museum داده شدند.
معرفي مجدد فابرژه به روسيه در جشن عيد پاك سال 2001 در زرادخانهي كرملين انجام شد. ديگر اشياء شامل گرانبهاترين تخممرغ، به نام تخممرغ اهله ماه متعلق به ويكتور ماير بودند. توليد اين اثر بيش از هيجده ماه به طول انجاميد. در اين اثر اهلهي قمر داخل سطح گنبدي شكل قرار دارد كه اعداد از دريچه كوچك كريستالي قابل رؤيت هستند.
ميناكاري، برجستهترين تخصص ويكتور ماير است و ميناكاري آثار توليد شده در فورزيم از كيفيت بسيار بالايي برخوردار هستند. مراحل پرداخت (صيقل) دقيق ميناكاريها به طور كامل شبيه به ميناكاريهاي امروزه هستند: پودر مينا(شيشه) با مايعي مخلوط و خمير با استفاده از برس يا كاردك مخصوص روي سطح كار قرار ميگيرد و سپس حرارت داده ميشود و تنها پس از آنكه اين كار 10 بار انجام گرفت سطح برش، با دست صيقل و براي آخرين بار در كوره حرارت داده ميشود. ويكتور ماير، همانند كارل فابرژه هيچ ترديدي در خصوص تركيب جواهرات گرانبها با سنگهاي نيمه قيمتي، چوب و ميناكاري طبيعي در تمامي رنگهاي رنگين كمان ندارد. هر قطعه بر اساس مقتضيات رنگي خاص خلق ميشود.
Guilloch: روشي از حكاكي است كه طرحهاي بسيار پيچيده و دقيق بر روي سطحي قلمكاري ميشود.
اهلهي قمر: در ستارهشناسي به حالتهاي متفاوت ديده شدن بخش روشن ماه از زمين گفته ميشود.