خبر
 

معروف ترين سنگ هاي رنگي جهان در گذر زمان

بلك پرنس: ياقوت شاهزاده سياه 
ياقوت "بلك پرنس Blackprince" به صورت مورب در قسمت جلوي تاج سلطنتي پادشاه بريتانيا نصب شده است. اين سنگ در اصل يك لعل سرخ ياقوتي، با وزن 170 قيراط (34 گرم) و اندازه‌اي در حدود يك تخم مرغ است. در حال حاضر اين ياقوت در قسمت جلوي تاج سلطنتي و بالاي الماس كولينان دوم به وزن 40/ 3170 قيراط نصب شده است. "بلك پرنس" يكي از قديمي‌ترين جواهرات سلطنتي بريتانيا محسوب مي‌شود و تاريخ آن به اواسط قرن چهاردهم برمي‌گردد و از هنگامي‌كه در سال 1367 به "ادوارد ووداستاك Edward Woodstock" ملقب به بلك پرنس يا شاهزاده‌ي سياه، همنام با اين سنگ گران‌بها اهدا شد، در تملك پادشاهان بريتانيا قرار دارد. 

لعل سرخ ياقوتي 
به طور تقريبي تا دوران معاصر، به همه سنگ‌هاي قيمتي قرمز رنگ، عنوان ياقوت اطلاق مي‌شد، اما در حال حاضر لعل‌هاي سرخ ياقوتي كمياب‌تر از ياقوت مي‌باشند. در واقع اين دو سنگ قيمتي بر حسب درجه سختي و چگالي از يكديگر تفكيك مي‌شوند، به اين معنا كه ياقوت در مقايسه با لعل، اندكي سخت‌تر و داراي چگالي بالاتري است، ضمن آن‌كه از نقطه نظر خصوصيات "نوري Optical‌" تا حدودي با يكديگر تفاوت دارند زيرا ياقوت داراي خاصيت دو رنگي است، درحالي‌كه لعل تنها داراي ويژگي انكسار نور مي‌باشد. 

تاريخچه 
دون پدرو، اهل سويل  Don Pedro of Seville 
بلك پرنس در اواسط قرن چهاردهم در حالي‌كه جزء ما يملك ابوسعيد شاهزاده مراكشي "گرانادا" (مركز استان گراداناي اسپانيا) به شمار مي‌رفت، بر روي صحنه تاريخ ظاهر شد. در آن زمان حكومت اسپانيايي‌ها به سويل محدود مي‌شد و قلمرو پادشاهي گرانادا كه تحت سلطه مراكش قرار داشت، همواره مورد تهاجم قرار مي‌گرفت. در چنين شرايطي، ابوسعيد با دولتي متخاصم و نوظهور به نام "كاستيل" رو به رو شده بود كه حاكم آن "پدرو كاستيل Pedro costile" به "دون پدرو ستمگر" شهرت داشت. بر اساس اسناد تاريخي، ابوسعيد با وجود نامشخص بودن شرايط، در برابر دون پدرو تسليم شد. دون پدرو از آنجا كه چشم طمع به ثروت ابوسعيد دوخته بود، دستور قتل همراهان و ملازمان او را صادر كرد و خود او را به ضرب چاقو به قتل رساند. پس از بازرسي جسد ابوسعيد، سنگ لعل يافت شد و جزء مايملك "دون پدرو" قرار گرفت.
در سال 1366 برادر ناتني "دون پدرو" عليه او شورش كرد. از آنجايي‌كه دون پدرو به تنهايي قادر به سركوب شورشيان نبود با "بلك پرنس" هم پيمان شد و به كمك او شورش را سركوب كرد. "بلك پرنس" نيز در ازاي اين خدمت لعل سرخ ياقوتي ابوسعيد را از او طلب كرد ولي بنابر روايت‌هاي تاريخي، دون پدرو با وجود خلاصي از جنگ داخلي پرهزينه، تمايلي به انجام اين كار نداشت. به نظر مي‌رسد كه "بلك پرنس" لعل مذكور را با خود به انگلستان برد اما هيچ‌گونه سند تاريخي تا قبل از سال 1415 در دسترس نيست. 

ياقوت بلك پرنس، زينت بخش ابزار جنگي
"هنري پنجم" پادشاه انگلستان به هنگام جنگ در فرانسه، كلاهخودي بر سر داشت كه مزين به لعل سرخ ياقوتي بلك پرنس بود. زماني كه او در 25 اكتبر سال 1415 در جنگ "اگين كورت Agin Court" از جانب "دوك آلن كان Alencon"‌ با تبر زرين مورد حمله قرار گرفت، كلاهخودش به كناري افتاد. با اين وجود سرانجام جنگ به نفع نيروهاي انگليس به پايان رسيد و هنري از آن جان سالم به در برد و آسيبي به كلاهخود نرسيد. شواهد تاريخي حاكي از آن است كه "ريچارد سوم" در جنگ "باسورث فيلر Bosworth Field" كه در نهايت منجر به مرگ او شد، ياقوت بلك پرنس را بر روي كلاهخود خود نصب كرده بود. 

جواهرات سلطنتي 
در اواخر قرن شانزدهم، "جيمز اول" پادشاه انگلستان از جواهرسازان درخواست كرد تا ياقوت بلك پرنس را بر روي تاج سلطنتي نصب كنند. اين ياقوت تا دوران "اوليور كرام‌ول Oliver Cromwell" در همين شرايط باقي ماند. تا اين‌كه كرام‌‌ول دستور داد به استثناي تخت پادشاهي و برخي از اقلام كوچك، سمبل‌هاي اصلي قدرت شاهان به صورت قطعاتي از يكديگر تفكيك شوند و به فروش برسند و فلزاتي نيز كه در ساخت آن‌ها به كار رفته است ذوب شده و به صورت سكه درآيند. در دوراني كه پيمان كشورهاي مشترك المنافع از سوي اروپاييان مطرح شد يك جواهرساز بريتانيايي، ياقوت بلك پرنس را خريداري كرد اما دوباره آن را پس از قدرت گرفتن مجدد رژيم پادشاهي در انگلستان در سال 1660 به دربار فروخت. (چارلز دوم)

گل‌سينه سفاير ملكه ماريا الكساندروونا 
نام اين گل سينه از نام ملكه ماريا الكساندروونا، همسر سزار الكساندر دوم، امپراتور روسيه گرفته شده است. امپراتور، اين سفاير آبي سري‌لانكا (سيلان) به وزن 37/ 260 قيراط را در نمايشگاه بزرگ لندن در سال 1862 خريداري و به ملكه اهدا كرد. اين سفاير در مركز يك گل‌سينه، مزين به الماس‌هاي كوچك ديگر به وزن 60/ 56 قيراط قرار داده شد. 

خصوصيات سنگ قيمتي  
همان‌طور كه پيش از اين گفته شد، سفاير آبي رنگ و بيضي شكل 37/ 260 قيراطي به كشور سري‌لانكا تعلق دارد. ويژگي‌هاي خاص اين سنگ از نقطه‌نظر تراش و رنگ آن را به يك سنگ منحصر به فرد تبديل كرده است همچنين اين سفاير رنگ آبي تيره‌ي يك دستي دارد كه آن را جزء دسته‌ي مرغوب‌ترين سفايرهاي سري‌لانكا قرار داده است. ابعاد آن 3/ 5 ×6 سانتي‌متر مي‌باشد. 
سفاير الكساندروونا در ليست معروف‌ترين سفايرهاي جهان كه وزني بيش از 100 قيراط دارند و به ترتيب وزن مرتب شده‌اند،‌ در رتبه‌ي چهاردهم قرار دارد. اين ليست شامل 30 سفاير بزرگ است كه 17 عدد از آن‌ها از كشور سري‌لانكا استخراج شده‌اند و تنها 2 عدد از آن‌ها به برمه تعلق دارند. اين موضوع مؤيد آن است كه سري‌لانكا به گونه‌اي انكارناپذير بزرگترين منبع سفاير جهان به شمار مي‌آمده است. بر اساس اين ليست از 13 عدد از سفايرهاي آبي بالاي 300 قيراط، 8 عدد از آن‌ها به سري‌لانكا و تنها 2 عدد از آن‌ها به برمه تعلق دارند. بنابراين حتي از نقطه‌نظر سفايرهاي آبيِ فوق‌العاده بزرگ، سري‌لانكا منبع اصلي به شمار مي‌آمده است. 

سفاير الكساندروونا، نهمين سفاير آبي بزرگ سري‌لانكا در جهان 
در ليست 17 سفاير درشت سري‌لانكا با وزن بيش از 100 قيراط، سفاير الكساندروونا رتبه نهم را دارا مي‌باشد. 

نمايشگاه بزرگ لندن سال 1862 
همان‌طور كه پيش از اين ذكر شد، سزار الكساندر دوم، سفاير آبي رنگ 37/ 260 قيراطي سري‌لانكا را در سال 1862 از نمايشگاه لندن براي ملكه خريداري كرد. اين نمايشگاه از 21 مه تا اول نوامبر سال 1862 در "ساوت كنزينكتون South Kensington" لندن در محلي كه هم اكنون موزه‌ي تاريخ طبيعي و موزه‌ي علوم است، برگزار شد. در اين نمايشگاه بيش از 28 هزار شركت‌كننده از 36 كشور جهت عرضه محصولات خود، حضور داشتند. 
جديدترين دستاوردهاي صنعتي در حوزه صنايع سبك و سنگين از جمله كاربرد روش "بسمر Bessemer‌"(اولين روش ارزان توليد فولاد) در توليد فولاد، فناوري‌هاي نوين در عرصه علم و تكنولوژي، عكاسي، تلگراف، صنايع شيميايي كه با كشف "آنيلين Aniline" انقلابي عظيم در قلمرو داروسازي و توليد رنگ صورت گرفت، آثار هنري، معماري، لوازم خانگي مانند: مبلمان، ظروف شيشه‌اي، نقره، سرويس‌هاي غذاخوري، فرش، قالي، كاغذ ديواري، منسوجات، جواهرات، زيورآلات و سنگ‌هاي قيمتي، در مجموع محصولاتي بودند كه در اين نمايشگاه به نمايش گذاشته شدند.

امپراتور روسيه، سزار الكساندر دوم، خريدار سفاير سري‌لانكا از نمايشگاه لندن
اين احتمال وجود دارد كه يكي از معتبرترين تجار سري‌لانكا، سفاير آبي 37/ 260 قيراطي سري‌لانكا را در غرفه‌ي سيلان به نمايش گذاشته باشد پاراه‌اي از مواقع هم، اين سفاير آبي را يكي از تاجران صاحب نام جواهرات و سنگ‌هاي قيمتي به نمايش مي‌گذاشته است. اين سفاير آبي تا حدي الكساندر دوم را تحت تاثير قرار داد كه به محض مشاهده‌ي آن متوجه شد كه مي‌تواند هديه‌ي مناسبي براي همسرش، ملكه ماريا باشد. سزار آن را به بهاي نامعلومي خريداري و به همسرش هديه كرد. ازدواج آن‌ها آنچنان موفق بود كه صاحب 8 فرزند، 6 پسر و 2 دختر شدند. اما بعدها، در سال 1866، امپراتور عاشق شاهزاده‌اي جوان به نام "يكاترينا دولگوروكايا Yekaterina Dolgorukaya" شد و پس از مرگ ملكه ماريا الكساندروونا در سال 1880 با او ازدواج كرد. 

گل‌سينه ماريا الكساندروونا مزين به سفاير آبي
الكساندر دوم به جواهرسازان دربار دستور داد تا سفاير آبي رنگ را بر روي گل‌سينه‌اي نصب كنند. جواهرسازان دربار پس از مدتي گل‌سينه‌اي از جنس طلا و نقره با طراحي بي نظير ارائه كردند شكل ظاهري گل‌سينه بيضي شكل مي‌باشد و سفاير بزرگ آبي رنگ كه به طور تقريبي در مركز آن واقع شده كمي به سمت يكي از كناره‌هاي گل‌سينه متمايل است و اطراف آن را دو رديف الماس احاطه كرده، رديف اول بدون هيچ فاصله‌اي در اطراف سفاير قرار گرفته و از 40 الماس كوچك تشكيل شده است و رديف دوم متشكل از 18 الماس با تراش كابوشن مي‌باشد. شيوه آرايش آن‌ها به گونه‌اي است كه در قسمتي كه سفاير به سمت ديواره‌ي گل‌سينه متمايل شده از الماس‌هاي كوچكتر و در بقيه قسمت‌ها از الماس‌هاي درشت استفاده شده است. به منظور پركردن فاصله بين دو رديف، يك رديف هلالي شكل به صورت نيم‌دايره قرار دارد. وزن كلي الماس‌ها 60/ 56 قيراط مي‌باشد.


گل‌سينه ماريا الكساندروونا در خزانه ملي الماس نگهداري مي‌شود  
ماريا الكساندروونا در سال 1880 درگذشت و دو سال پس از فوت او، گل‌سينه‌اش در زمره‌ي اموال دولتي قرار گرفت. در دوران كنوني اين گل‌سينه جزء ذخاير ملي الماس روسيه محسوب مي‌شد. 
تصويري از گل‌سينه ماريا الكساندروونا بر روي تمبرهاي پستي  
90 سال پس از درگذشت ملكه ماريا الكساندروونا، در سال 1971 به نشانه‌ي اداي احترام، ‌تصوير گل‌سينه بر روي تمبري به چاپ رسيد.

توپاز طلايي آمريكا 
توپاز تراش‌خورده‌ي 892/ 22 و 5 سوت، يكي از بزرگ‌ترين توپازهاي زرد رنگ جهان به شمار مي‌آيد. در سمت چپ تصوير بالاي صفحه، توپاز تراش نيافته‌ي "ليندسي Lindsay‌" را به وزن 70 پوند مشاهده مي‌كنيد كه در سمت چپ آن توپاز "فري‌من Freeman" به وزن 111 پوند قرار گرفته است. هر سه سنگ بخشي از كلكسيون موزه "اسميت سون Smithson‌" به شمار مي‌آيند. در سال 1999 شايعه‌اي مبني بر اين‌كه بر روي تراش صفحه‌اي توپاز طلايي، خراش‌هايي ديده مي‌شود، رواج يافته بود. با وجود آن‌كه باور اين موضوع دشوار بود تحقيق در اين خصوص آغاز شد. هنگام ورود به سايت اينترنتي رسمي توپاز طلايي، آمريكا نامه‌اي سرگشاده از سوي "جفري. ايي. پست Jeffery.E.Post" مدير مجموعه‌ي سنگ‌هاي قيمتي و معدني ملي به "نانسي بالارد Nancy Ballard" سردبير راك هانر اين شك و شبهات را از بين برد. نامه به قرار زير نوشته شده بود:



سركار خانم بالارد: مقاله كوتاه شما تحت عنوان "تراش‌كاران سنگ‌هاي قيمتي" در نشريه ماه فوريه، بسيار جالب به نظر مي‌رسيد به ويژه كه در آن اشاره به خراش‌هايي شده بود كه بر روي سطح توپاز طلايي مشاهده شده بود. اين مقاله نادرست است. اين توپاز هم اكنون صحيح و سالم و دست نخورده در يك گالري تازه احداث شده در معرض عموم قرار دارد. از آنجايي‌كه هيچ‌گونه خراشي بر روي اين سنگ وجود ندارد، هيچ‌گونه نيازي به تماس با تراش‌دهندگان وجود ندارد. در خصوص اين موضوع كه اين شايعه چگونه و توسط چه اشخاصي به وجود آمده است، ايده‌اي ندارم، تنها در صورتي‌كه لطف فرماييد و اين نامه را منتشر كنيد، سپاسگزار مي‌شوم. در هر حال من به شايعاتي كه در اين زمينه مطرح شده است توجهي ندارم و از همكاري‌تان در اين‌كه در مقاله‌تان به سالم ماندن اين سنگ پس از سفرهاي متعدد در سراسر كشور اشاره كرده‌ايد، سپاسگزارم. اگرچه بررسي دقيق تمامي داستان‌هاي نشريه شما امكان پذير نمي‌باشد، ولي پاسخگوي هر نوع پرسش مرتبط با كلكسيون سميمسون مي‌باشم.
با سپاس 
جفري.ايي.پست
مدير مجموعه سنگ‌هاي قيمتي و معدني ملي

لعل سامريان 
ريشه نام:واژه‌ي "لعل سامرا" برگرفته از نام شهر باستاني يهودي‌‌نشين سامرا در فلسطين مركزي مي‌باشد كه هم اكنون در شمال‌غربي اردن قرار دارد.  قلمرو پادشاهي سامرا از شمال به الجليل و از جنوب به فلسطين باستان، از غرب به درياي مديترانه و از شرق به رودخانه اردن محصور مي‌شد و وسعت آن بالغ بر 65 كيلومتر مربع از شمال تا جنوب و 56 كيلومتر از شرق تا غرب بوده است. اين شهر در سال 722 قبل از ميلاد توسط آشوريان تسخير و در قرن دوم پس از ميلاد ويران شد. بعدها "هرود كبير King Herod the Great" آن را از نو بنا كرد و به احترام "آگوستوس Augustus"، امپراتور روم، كه يونانيان او را از اهالي سبسطيه به شمار مي‌آوردند، نام "سبسطيه Sebaste" را براي آن برگزيد. 
خصوصيات لعل سامريان 
لعل 500 قيراطي سامريان، بزرگ‌ترين لعل قيمتي جهان محسوب مي‌شود و در حال حاضر بخشي از جواهرات سلطنتي ايران به شمار مي‌آيد كه در موزه ملي جواهرات واقع در بانك مركزي در تهران نگهداري مي‌شود. رنگ اين سنگ، قرمز آتشين است و داراي شكلي نامنظم مي‌باشد. در يكي از قسمت‌هاي آن سوراخي وجود دارد كه حاكي از كاربرد پيشين آن به عنوان زيورآلات است.  
بزرگ‌ترين لعل‌هاي جهان 
لعل سامريان، همانند ديگر لعل‌ها زماني ياقوتي بزرگ به شمار مي‌آمد اما در حال حاضر بسياري از افراد به اين موضوع واقفند كه بسياري از سنگ‌هاي قيمتيِ قرمز به كار رفته در جواهرات سلطنتي كه زماني ياقوت محسوب مي‌شدند، در حقيقت لعل بوده‌اند. اين سنگ، بزرگ‌ترين لعل جهان مي‌باشد. دومين لعل بزرگ جهان با وزن 72/398 قيراط جزء جواهرات سلطنتي روسيه و زينت بخش تاج سلطنتي كاترين كبير بوده است و در حال حاضر در گنجينه‌ي الماس موزه كرمين نگهداري مي‌شود. 
تصوير، مربوط به چهارمين لعل بزرگ جهان به وزن 270 قيراط مي‌باشد كه به جواهرات سلطنتي ايران تعلق دارد.
خصوصيات فيزيكي و شيميايي لعل
تركيب شيميايي لعل "اكسيد آلومينيوم منيزيم" با فرمول (MgAL 204) است و در سيستم كريستالي "ايزومتريك Isometric‌" به صورت كريستال‌هاي مكعب يا 8 ضلعي متبلور مي‌شود. لعل‌ها داراي رنگ‌هاي متفاوتي هستند كه شامل تمامي رنگ‌هاي طيف مرئي نظير: قرمز، صورتي، بنفش، ارغواني و برخي اوقات آبي، سبز، زرد و به ندرت مشكي و قهوه‌اي مي‌شود. رنگ قرمزِ لعل‌هاي سرخ به دليل وجود عناصر كروم و آهن است. درجه سختي لعل بر مبناي مقياس "موس" 8 و شاخص انكسار نور آن 71/ 1 تا 83/ 1 مي‌باشد. چگالي آن بين 57/ 3 تا 63/ 3 متغير است. در ضمن ميانگين "پراكندگي نور Dispersion‌" در لعل 02/ 0 مي‌باشد. 
تفكيك لعل از ياقوت
ياقوت و لعل‌هاي قرمز از نقطه‌نظر خصوصيات فيزيكي و شيميايي شباهت فراواني به يكديگر دارند و در معادن نيز به طور معمول در كنار يكديگر يافت مي‌شوند. به دليل شباهت بسيار زياد، اين دو كاني تا سال‌هاي اخير از يكديگر تفكيك نشده بودند، بنابراين اكثر لعل‌هاي قرمز در دوران باستان ياقوت فرض مي‌شدند. در سال 1783، يك كاني شناس فرانسوي به نام "لوئيس روم دو ليسل Louis Rom de lisle" لعل را به عنوان يك كاني مجزا و متفاوت از ياقوت معرفي كرد. از نقطه نظر شيميايي، تركيب ياقوت اكسيدكوراندوم آلومينيوم (AL203‌) و تركيب لعل اكسيد آلومينيوم منيزيم (MgAL 204) مي‌باشد در حالي‌كه ياقوت‌ها در سيستم "كريستال 6 ضلعي Hexagonal crystal system‌" "كريستال‌هاي مثلثي Trigonal" تشكيل مي‌دهند، لعل‌ها در سيستم كريستال ايزومتريك، "كريستال مكعبي Ccubic" و "هشت وجهي Octahedral" به وجود مي‌آورند. چگالي و شاخص انكسار نور در ياقوت، اندكي بالاتر از لعل است اما اين تفاوت به حدي حائز اهميت مي‌باشد كه موجب تمايز اين دو سنگ به ظاهر مشابه شده است. در واقع تفاوت درجه سختي و وزن به تراش‌دهندگان سنگ‌هاي قيمتي در دوران باستان در سري‌لانكا و برمه كمك كرد تا تفاوت بين لعل و ياقوت را پيش از آن‌كه گوهرشناسي به عنوان يك علم به جهان معرفي شود، دريابند. 

به چه علت لعل در دوران باستان تراش نامنظم داشت؟  
درجه سختي ياقوت بر مبناي مقياس "موس" 9 و درجه سختي لعل 8 مي‌باشد. با وجود آن‌كه تنها يك درجه تفاوت ميان آن‌ها وجود دارد اما ياقوت به لحاظ درجه سختي مطلق دو برابر سخت‌تر از لعل است، به اين معنا كه درجه سختي ياقوت 400 و درجه سختي لعل 200 مي‌باشد. شايد يكي از دلايلي كه تراش‌دهندگان سنگ‌هاي قيمتي در دوران باستان ترجيح مي‌دادند كه از تراش‌هاي بي‌قاعده و نامنظم (به طور تقريبي تراش خاصي صورت نمي‌گرفت) براي لعل‌ها استفاده كنند به دليل نرمي لعل بوده و تراش آن امري دشوار محسوب مي‌شده است.  
چگونگي احتمال ورود لعل سامرا به ايران 
اين احتمال وجود دارد كه لعل 500 قيراطي سامرا همانند اكثر جواهرات سلطنتي از طريق نادشاه و پس از حمله‌ي او به پايتخت‌هاي امپراتوري مغلان، دهلي و آگرا، در سال 1739 هنگام سلطنت شاه محمد، پادشاه مغول، به عنوان غنيمت جنگي به ايران آورده شده باشد. چنين نقل شده است كه نادرشاه پس از فتح اين سرزمين، چندين صندوقچه مملو از الماس، زمرد، مرواريد، ياقوت و همچنين تخت طاووس متعلق به شاه جهان، الماس مشهور كوه نور، درياي نور، نورالعين و ياقوت 361 قيراطي تيمور را به عنوان غنايم جنگي به ايران آورد. 
احتمال دوم درباره چگونگي ورود لعل سامرا به ايران 
اين احتمال وجود دارد كه اين لعل به طور مستقيم از معدن اوليه‌اش در بدخشان(يكي از استان‌هاي افغانستان) پس از مرگ نادرشاه در سال 1747 و در دوران قاجار، عصر حكومت فتحعلي شاه(1834-1797) وارد ايران شده باشد. فتحعلي شاه به غني كردن جواهرات سلطنتي ايران شهرت داشت، زيرا نه تنها جواهرات بسياري را به اين گنجينه افزود بلكه به جواهرسازان دربار دستورِ خلق شاهكارهاي هنري از جواهراتي كه نادرشاه به ايران آورد را داد. 
چهارمين لعل بزرگ جهان در ايران 
اين لعل 270 قيراطي، تراشي نامنظم و بي قاعده دارد و بخشي از جواهرات سلطنتي كه در موزه ملي جواهرات نگهداري مي‌شود، مي‌باشد. حكاكي روي اين لعل مؤيد آن است كه سنگ مذكور در تملك پادشاه مغول به نام جهانگير شاه(27-1605)، فرزند شاه اكبر، مقتدرترين پادشاه مغول بوده است. شهرت شاه اكبر برابر با جهانگير شاه، مؤسس تاج محل مي‌باشد. 
بر طبق گزارش‌هاي تاريخي، نادرشاه از اين لعل به عنوان بازوبند استفاده مي‌كرده است. احتمال ديگر آن است كه اين لعل از معادن بدخشان افغانستان به ايران آورده شده باشد و از آنجايي‌كه جهانگير شاه اهميت فراواني به حك كردن نام خود بر روي الماس و سنگ‌هاي قيمتي مي‌داده است اين احتمال كه او چنين سنگي را ناديده بگيرد، وجود ندارد. هنگامي‌كه جهانگير شاه به دليل زايل كردن زيبايي سنگ‌هاي قيمتي مورد انتقاد قرار مي‌گرفت، چنين پاسخ مي‌داد: "اين سنگ نام مرا حتي مشهورتر از كل سلسله‌ي تيمور لنگ خواهد كرد." نام جهانگير شاه با حكاكي بر روي مشهورترين سنگ‌هاي قيمتي جهان كه در سراسر دنيا هستند، جاودانه شد.
   
پاورقي: 
1- شاهزاده‌ي ولز، او كه بزرگ‌ترين فرزند پادشاه ادوارد سوم بود يك سال پيش از فوت پدرش(پادشاه انگلستان) درگذشت او تنها شاهزاده در تاريخ بريتانيا است كه به اين سرنوشت دچار شد.
2- سيبا يا سويل مركز بخش خودمختار اندلس واستان سيبا در كشور اسپانيا است.   
3- برمه: (نام رسمي اتحاديه ميانمار) كشوري است در جنوب آسيا، پايتخت آن‌ يانگون(نام پيشين: رانگون) نام رسمي داخلي يعني اتحاديه ميانمار از سوي بسياري نهادها و كشورهاي غربي پذيرفته نشده است. 

نویسنده: ادمین سیستم
جمعه 25 مهر 1393 ساعت 01:29
notification

آیا مایلید از نوسانات بازار آگاه شوید؟

دریافت هشدار در نوسانات قیمت طلا، سکه، دلار، اونس، نفت، بورس و بیت کوین