ساعتهاي مچي ستارههاي فيلم، مدتهاست كه ديگر برحسب اتفاق و به صورت تصادفي انتخاب نميشوند. از اين رو در شرايط كنوني، تعيين جايگاه طبيعي و هدفمند زيورآلات با بهرهگيري از ابزار ارتباط جمعي و ستارههاي مشهور سينما، از جمله استراتژيهاي مهم بخش تبليغات و بازاريابي به شمار ميآيد.
اين موضوع بهطوراتفاقي رخ نميدهد. توليدكنندگان ساعت، براي به نمايش گذاشتن محصولات داراي امضاي خود از طريق بازيگران فيلمهاي تلويزيوني يا سينمايي هزينهي قابل توجهي را صرف ميكنند. براي نمونه ميتوان از ساعت "امگا Omega" نام برد كه هماكنون موفق به اخذ گواهينامهي 007 شده است. در فيلم "چشم طلايي Golden eye" جيمز باند براي نخستين بار طرحي اسپرت را از شركتي واقع در بييل سوييس توسط هنرپيشه مشهور "پيرس برازنان Pierce Brosnan" به نمايش ميگذاشت. او در اين فيلم نقش مأمور مخفي را ايفا ميكرد. حال اين مرد باهوش ايرلندي است كه تاريخ را ميسازد. نمايش ساعت از طريق فيلم، شيوه متداولي در امر بازاريابي است كه سازندگان ساعت آن را رايج كردهاند. در هر حال تبليغ ساعت در فيلمهايي نظير باند، استثنا محسوب شده و نمايش ساعت، محدود به صحنههاي كوتاه و اندكي ميشود. براي مثال: در سريال جنايي "ميامي وايس Miami vice" ، پليس "ريكاردو تابس Ricardo Tubs" (جمي فاكس Jamie Foxx) ساعت اتوماتيك "پورجگيز Portuguese" متعلق به IWC را در طي روز بهدست ميكند و به هنگام شب از زمانسنج "آكواتايمر Aqua timer" متعلق به شركت "شوفاسن Schaffhausen" استفاده ميكند. حال اين موضوع كه آيا تبليغ ساعت به اين شيوه ميتواند تاثير مثبتي بر ميزان فروش IWC داشته باشد، مطلبي است كه هنوز به خوبي روشن نشده است. در هر حال از نقطهنظر اكثر متخصصان بازاريابي، چنين تعبيري تا حدودي ناخوشايند بهنظر ميرسد. آنها معتقدند كه محصول موردنظر ميبايست با محيط و شرايط حاكم بر فيلم هماهنگي داشته باشد. در فيلم ميامي وايس به مخفيكاريهاي دو جاسوس يعني "تابس Tubbs" و "كروكت Crocket" در دنياي تجملات پرداخته ميشود و ساعت برجسته و مشهوري همچون پورجگيز هيچگونه همخواني با جو و محيط سرد حاكم بر ميامي ندارد. از طرفي، ساعت ورزشي اكواتايمر سازگاري بيشتري با ماشينهاي سريعالسير و لباسهاي غيررسمي دارد و بهنظر ميرسد از سوي جواهريها متقاضيان بسياري داشته باشد. ارقام فروش، حاكي از نتايج مثبت معرفي مدلهاي "سيمستر Sea master" متعلق به شركت امگا است كه پس از به نمايش گذاشتن آنها در فيلم جيمزباند، تبديل به پرفروشترين طرحهاي ساعت در سراسر جهان شدند. علاوه بر مدلهاي حقيقي و نمونههايي كه در فيلمهاي سينمايي نمايش داده ميشدند، شركت "بييل" نيز اقدام به معرفي طرحي جديد كرد و جهت تبليغ آن، فيلم جيمز باند را برگزيد كه در نخستين اكران از فيلم مأمور 007 بر روي صحنه پديدار شد. تبليغ افراطي و بيش از حد محصول در فيلم، ميتواند نتايج نامطلوبي را نيز بهبار آورد. نمونه آن سازنده فيلم "كشتي شكسته Castaway" است كه به ساختن فيلم تبليغاتي براي "فداكس FedEx" متهم شد. در واقع شركت تبليغاتي علاوه بر امكانپذير كردن دسترسي به 500 كارمند به عنوان نيروي اضافي، هزينه تمامي اونيفورم مورد استفاده FedEx را برعهده گرفت ضمن آنكه "تام هانكس Tom Hanks" نيز در چند مرحله طي فيلم به تبليغ درباره شركت ميپردازد.
"فرد اسميت" مسئول فداكس، از جمله افرادي است كه در بخشهايي از فيلم به ايفاي نقش ميپردازد. متخصصان تبليغاتي معتقدند براي آنكه از فيلمهاي تبليغاتي نتايج مطلوبي حاصل شود، نحوه استفاده از كالا ميبايست به گونهاي با صحنهها و روند داستان ادغام شوند زيرا در غير اينصورت تلاشهاي بهعمل آمده درباره معرفي محصول، ناكام باقي خواهد ماند.
"تورمن"، ساعتهاي "تاگهوئر TAG Heuer" را ترجيح ميدهد. او از جمله هنرپيشههاي مشهوري است كه براي شركت سوييسي تبليغ ميكند. شركت مذكور، علاوه بر تورمن، گروهي از هنرپيشگان پرآوازه چون"برادپيت Brad Pitt" را به دور خود جمع كرده است كه در تبليغ اين مارك تجاري نقش برجستهاي را ايفا ميكند. متخصصان تبليغاتي بر اساس محاسباتي كه انجام دادهاند معتقدند كه شركتها در سال معادل 4/ 2 ميليارد دلار را صرف آگهيهاي سينمايي يا تلويزيوني خود ميكنند. در پايان دهه كنوني، موسسه تحقيقاتي "پيكيو مديا PQ Media" اين مبلغ را 7 ميليارد دلار ارزيابي كرده است. به گزارش محققان، شركتهاي توليدكننده با توجه به موقعيت محصول خود به توليدكنندگان فيلم، چندين ميليون دلار ميپردازند تا صرف تبليغ درباره كالاهايشان شود. براي مثال اگرچه شركتها حدود 160 ميليون دلار به سازنده فيلم "روز ديگر ميميرد Die another day" پرداختهاند اما هيچكس تمايلي به ذكر مبلغ دقيق ندارد. با توجه به اين شيوه تبليغاتي، صنعت ساعتسازي محل مناسبي براي اخذ تصميمات مهم شركتهاي سوييسي بهشمار ميآيد. تعجبي ندارد كه بگوييم اگرچه روش فوق در بسياري از كشورها مورد بيتوجهي و بيمهري قرار گرفته است و از نظر قانوني غذغن ميباشد، با اين وجود كميتههاي ناظر تا حدودي اينگونه جريانها را ناديده ميگيرند از اين رو ميزان پولي كه صرف تبليغات شده است را به ندرت ميتوان بهطوردقيق ارزيابي كرد. در بسياري از موارد، طرح قرارداد واضح بهنظر نميرسد. در واقع اين شيوه، تبليغ معاملهاي دو طرفه است و منافع حاصل از آن نيز نصيب هر دو گروه ميشود.
در هر حال، در صورتيكه ساعت مچي، مناسب با شخصيت فيلم طراحي شود، علاوه بر تاثير بر صحنه نمايش، بر تعداد مشتريان كالا نيز افزوده خواهد شد. كاربرد اين شيوه به همراه نشر پوسترها و آگهيهاي تبليغاتي اثر بيشتري را از خود بهجاي خواهد گذاشت. در سينما، قبل از شروع فيلم، مدتي به نمايش برخي صحنهها همراه با تبليغات اختصاص مييابد در تلويزيون اختصاص مدت زمان معيني به آگهي با ايجاد وقفه در ادامه فيلم ميتواند اثربخشي شيوه مورد بحث را بيشتر سازد. مدلهاي حرفهاي ساعت از جمله "اسپيدماستر Speed master" كه از سوي "ناسا NASA" براي استفاده در فضا مورد تاييد قرار گرفتهاند، نقش مهمي در نجات مأموريت آپولو 13 ايفا كردند. به اين منظور از "تام هنكس Tom Hanks" درخواست شد تا به هنگام فيلمبرداري حوادث طبيعي در فيلم مذكور آن را درست كند. مشابه همين شرايط درباره "هوئر موناكو Heuer Monaco" صدق ميكند كه در فيلم "لمانز Lemans" استفاده شد. محتواي فيلم علمي-تخيلي بهنظر ميرسد اما هنرپيشه اصلي "استيو مككويين" در نقش راننده ماشين مسابقه، "جو سيفرت Joe Siffert" ظاهر شد و از اين طريق توجه بينندگان را به اين ساعت معطوف كرد. در هر مورد، توليدكنندگان به حضور چشمگير كالاهايشان علاقه ويژهاي نشان ميدادند زيرا پس از نمايش فيلم، تقاضا به ميزان قابل توجهي افزايش پيدا كرده بود. در مجموع، عليرغم پرداخت مبالغ تعيين شده از سوي شركتها جهت تبليغ، بهنظر ميرسيد كه اين نوع آگهي بسيار هزينهبر ميباشد. بر اساس تحقيقات بهعمل آمده در آمريكا، شيوه مذكور، سومين روش تبليغ بهشمار ميآيد و در مقايسه با روشهاي سنتي، از اثر بخشي بيشتر برخوردار است. بر اساس آمارهاي"BMW" اين توليدكنندهي خودرو در صورتيكه تمايل داشت به موفقيتي نظير آنچه در فيلم "دنيا كافي نيست The world is not enough" دست يابد، ميبايستي حدود 254 ميليون دلار هزينه ميكرد. شركت مونيخ حدود 4 ميليون دلار براي تبليغ به شيوه مذكور هزينه كرد. البته مبالغي كه صرف تبليغ در صنعت ساعتسازي ميشد بسيار كمتر از ميزان مورد نظر است اما تاثير آن بر تبليغات و فروش يكسان ميباشد. يكي از دلايل اين امر آن است كه تبليغ محصول از طريق فيلم در مقايسه با شيوههاي سنتي آگهي از جذابيت بيشتري برخوردار است زيرا تبليغ به شيوه مرسوم و عمومي همچون: آگهيهايي كه بر ديوار نصب ميشوند، پوسترها و تلويزيون اغلب از ديد مصرفكنندگان، كسلكننده و عادي بهشمار ميآيند. حال اگر ساعتي كه در فيلم ديده شده است در عالم واقع وجود نداشته باشد چه رخ خواهد داد؟ هميلتون با اين مشكل پس از نمايش فيلم "سفر در فضا A space odyssey " اثري از "استانلي كوبريك Stanley Kubrick" در سال 2001 رو به رو شد. پس از به پايان رسيدن نمايش اين فيلم در سال 1968، مشتريان بسياري متقاضي اين مدل ساعت شدند، اما امكان دسترسي به آن از طريق خردهفروشيها وجود نداشت و به قول هميلتون بر روي كره زمين يافت نميشد. در هر حال نمايش ساعت در فيلم منابع سرشاري را براي توليدكنندگان به دنبال داشت. علاقهمندان به "اپوس Epos" افسانهاي، هم اكنون ميتوانند اين ساعت جذاب را خريداري كنند. اين شركت مدل 01-X خود را در نمايشگاه بازل ورلد سوئيس به نمايش گذاشت. ساعت مذكور هم زمان قادر به نمايش 5 منطقه زماني ميباشد و توليدكنندگان آن كه بخشي از سواچ گروپ بهشمار ميآيند تعداد طرحهاي 01-X خود را محدود به 2001 عدد كردهاند. موضوع مورد بحث ديگر در اينترنت، كاربرد مدلهاي مختلف ساعت در فيلمهاي سينمايي است. به اين معنا كه چه كسي چه ساعتي را در كدام فيلم در دست داشته باشد، بهطوريكه جزييات و خصوصيات آن بهطوركامل در معرض نمايش قرار گيرد، حتي در صورتيكه يك دهم ثانيه قابل رؤيت باشد. براي مثال: از
ساعتهاي هميلتون ميتوان نام برد كه در بيش از 300 فيلم مورد استفاده قرار گرفتند از جمله مدل "ونچورا Ventura" كه الويس پريسلي در سال 1961 در فيلم "هاوايي بلو Blue Hawaii" آن را به دست كرد. ز مدلهاي متفاوت ساعت رولكس در فيلمهاي بسيار زيادي استفاده شده است. علاوه بر پيرس برازنان، نيكلاس كيج، گوينث پالرو، آنتوني هاپكينز همگي از ساعتهاي "هول اشتاين Holstein" در فيلمهاي خود استفاده كردهاند.
بنابر گزارشهاي شركت، ستارههاي پر آوازه سينما تحت تاثير زيبايي و جذابيت مدلهاي اوريس قرار گرفته بودند. با اين وجود شانس بخش توليد ساعت در مقايسه با صنعت ماشين در سينما بسيار كمتر ارزيابي شده است زيرا بهكارگيري ماشين در صحنههاي مختلف فيلم با سهولت بيشتري امكانپذير ميباشد. بر اساس محاسبات متخصصان بازاريابي، در آينده نمايش كالا تنها محدود به فيلمهاي سينمايي نخواهد شد و علاوه بر برنامههاي تلويزيوني از ديگر ابزارهاي ارتباطي نوين نيز بهرهبرداري خواهد شد. قلمرو كالاهاي تبليغاتي ميتواند دربرگيرنده توليدات مختلفي از پوشاك گرفته تا تنقلاتي كه توسط مهمانان حاضر در برنامه خريداري ميشود، باشد. |