I | |||
Inclusion | درون گیر | ناخالصی های درونی الماس که در نوع خود نشانه تولد Birth Mark یک الماس به شمار می آیند. این ناخالصی ها با لوپ هایی که دارای بزرگ نمایی10X هستند قابل روءیت می باشند و بر روی شفافیت الماستاثیرگذارند. اندازه، رنگ و محل قرار گرفتن ناخالصی هیچ یک از الماس ها شبیه به یکدیگر نمی باشد. | |
Internal Graining | رگه های داخلی | رشد ساختارهای بلورین نا منظم داخل الماس که ممکن است به رنگ شیری (به شکل خطوط و رگه ها) به حالت بی رنگ، یا دارای ساختاری انعکاسی باشند. | |
K | |||
Kimberlite | کیمبرلیت | مخلوطی سخت از جنس سنگ های معدنی به شکل لوله مانند که بر اثر سخت شدن مواد مذاب آتشفشانی پدید می آید. کیمبرلیت منبع طبیعی الماس نمی باشد اما همانند بالابر یا آسانسوری عمل می کند که الماس را به سطح زمین هدایت می نماید. نام آن در معدن کیمبرلی در آفریقای جنوبی گرفته شده است، مکانی که این پدیده برای بار اول مشاهده شد. | |
Knot | گره | ناهنجاری ساختار بلورین که پس از تراش به سطح الماس می رسد. | |
L | |||
Laser drill hole | حفره ی لیزر | حفره ایی که به وسیله ی اشعه ی لیزر برای از بین بردن یا خارج کردن برخی ناخالصی های قابل روءیت داخل الماس ایجاد شده در سطح، حفره مانند است. در حالی که این حفره در قسمت داخلی به شکل سوزن به نظر می رسد. | |
------------------------------------------------------------------ | |||
Laser Identification | تعیین هویت لیزری | نوشته ای در مقیاس میکروسکوپی که به وسیله ی لیزر بر روی الماس نگاشته می شود. این نوشته را می توان به راحتی با پرداخت از بین برد. | |
M | |||
Marquise Cut | تراش مارکوئیز | شکل تغییر یافته ی تراش برلیان که شبیه به قایق، بیضی و دارای ابتدا و انتهای نوک تیز می باشد و در گذشته تراش قایقی Navette نیز گفته می شد. | |
Melee | ریز الماس | الماس هایی با وزن زیر 20 سوت | |
Mixed Cut | تراش آمیخته | سنگی که تاج یا پاویلیون آن دارای تراش برلیان و دیگر قسمت های آن دارای تراش صفحه ای باشد. | |
N | |||
Natural | طبیعی | بخشی از الماس خام که روی الماس پس از فرایند تراش باقی می ماند. | |
Needle | سوزن | ساختار بلورین نازک و طویل که به شکل نخی نازک در الماس به نظر می رسد. | |
Nick | پریدگی | شکافی در نزدیکی کمربند یا لبه ی فست دار. | |
O | |||
Off Make | فاقد شکل | الماسی که دارای نسبت های نامتناسب باشد. | |
Old European Cut | تراش کهن اروپایی | نوعی تراش مدور قدیمی که شباهت زیادی به تراش برلیان مدور دارد اما دارای صفحه ی خیلی کوچک و تاج خیلی سنگین می باشد. | |
Oval Cut | تراش بیضی شکل | نوعی تراش بیضی شکل که دارای فست می باشد. | |
P | |||
Pavillion | پاویلیــون | بخش تحتانی الماس که در قسمت زیرین کمربند قرار دارد. | |
Pendeloque | تراش آویز | شکل تغییر یافته ی تراش برلیان که به حالت گلابی شکل می باشد. | |
Pink | صورتی | نوعی رنگ قرمزگون فانتزی کمیاب. این امکان وجود دارد که الماس های تحت فرایند بهسازی (نه دسته ی الماس های طبیعی به رنگ صورتی) هم دارای چنین رنگی شوند. | |
Pit | حفره | حفره ای کوچک که برخی اوقات شبیه به نقطه ای سفید رنگ به نظر می رسد. | |
Points | صدم | یک پوینت برابر با یک صدم قیراط می باشد. | |
Polish Lines | خطوط پرداخت | خطوط موازی کوچک که پس از پرداخت بر جای می مانند. شیارهای موازی که با یک فست محدود می شوند. این شیارها بر اثر بی نظمی های بلورین یا شیارهای موازی کوچک پدی آمده در سطوح خراشیده به وجود می آیند. | |
Polish Mark | نشان پرداخت | در صورتی که بر اثر حرارت بیش از حد (که به آن نشان سوختگی یا فست سوخته گفته می شود) یا پرداخت نامناسب، سطح الماس شبیه به هوای ابری یا شیشه ی بخار گرفته شود در اصطلاح به آن نشان پرداخت گفته می شود. | |
Premier | پریمیر، دگرش | الماسی که دارای بدنه ی زرد رنگ و رنگ تابی آبی پر رنگ باشد. این گونه الماس ها سفید تر از آنچه هستند که به نظر می رسند اما در زیر نور خورشیدبه حالت روغنی تیره و رنگ تابی اندک به نظر می رسند. ارزش این گونه الماس ها کمتر از الماس های دیگر است. | |
Princess Cut | تراش پرنسس | جواهری مکعب شکل دارای پایه ی فست دار. این تراش شباهت بسیاری به تراش برلیان دارد با این تفاوت که به شکل مکعب است. | |
R | |||
Radiant Cut | تراش شعاعی | نوعی تراش فانتزی برلیان که به شکل مربع یا مستطیل با گوشه های بریده شده است. | |
Ratio | نسبت | مقایسه نسبت طول الماس به عرض آن که تنها به منظور تحلیل نمای کلی تراش های فانتزی مورد استفاده قرار می گیرد و برای الماس های مدور به کار نمی رود. | |
River | ریور، درجه بندی رنگ الماس خالص |
واژه ای غیر مرسوم برای توصیف رنگ الماس، به طور مثال River=D and E white به معنای آن است که درجه رنگ این الماس D می باشد و به گونه ای استثنایی(E) ، سفید است. |
|
Round Cut | تراش مدور | معمول ترین نوع تراش که اغلب دارای 58 فست می باشد. اکثر تراش های برلیان به حالت مدور می باشند زیرا بیشترین درخشش را به سنگ می بخشد. | |
Rose Cut | تراش فلامکی | تراشی که دارای پایه ی مسطح و فست هایی می باشد که به سمت نوک تیز تراش کشیده شده اند. این تراش در جواهرات آنتیک متعلق به قرن هفدهم به چشم می خورد اما چند سالی است که استفاده از آن دو مرتبه مرسوم شده است. | |
S | |||
Scratch | نوعی نشان شناسایی، خطی به رنگ سفید که ممکن است صاف یا منحنی باشد. | ||
Simulant | شبیه | هرگونه ماده طبیعی یا مصنوعی شبیه به الماس که تحت عنوان الماس طبیعی یا مصنوعی خرید و فروش می شود مانند شیشه، کیوبیک زیرکونیا، مویسانایت، YAG و GGG و غیره | |
Single Cut | تراش ساده | الماس مدور بسیار کوچک که تنها دارای 16 یا 17 فست می باشد. در حالی که یک الماس با تراش برلیان مدور دارای 57 یا 58 فست است. این گونه الماس ها به طور معمول برای روش نصب سنگ فروشی مورد استفاده قرار می گیرند. | |
Spread Cut | تراش گسترده | الماسی با صفحه ی بزرگ و تاج کم ارتفاع | |
Step Cut | تراش صفحه ای | یکی از سه روش آرایش فست ها که دارای سه ردیف فست متحدالمرکز پیرامون صفحه و سه ردیف فست متحدالمرکز پیرامون پخ زیرین می باشد | |
Surface Graining | رگه های سطحی | بی نظمی های ساختاری سطحی که شبیه به خطوط اتصالات سطح با شیارها و سطوح موج داری به نظر می رسند که اغلب اتصالات فست ها را قطع می کنند. | |
Symmetry | تقارن | بیانگر تفاوت های جزئی موجود در نسبت های الماس است. شامل: عدم تناسب فست ها یا فست هایی که به طور دقیق به کمربند ختم نمی شوند. | |
T | |||
Table | صفحه | فست مسطح موجود بر روی قسمت فوقانی الماس که بزرگ ترین فست الماس تراش یافته محسوب می شود. | |
Table Percentage | نسبت صفحه | عددی که نشان دهنده ی نسبت قطر صفحه به کل الماس است. الماسی با صفحه ی 60 درصد، دارای صفحه ای است که عرض آن 60 درصد از کل الماس را تشکیل می دهد. | |
Tone | رنگ | رنگ الماس بر روی مقیاس تعیین رنگ از بی رنگ تا سیاه می باشد. | |
Top Wesselton | به رنگ های F و G اشاره دارد. برخی افراد F را Top Wesselton می نامند. | ||
Treated Diamond | الماس بهسازی شده |
بهسازی رنگ های فانتزی: الماس هایی که رنگ بدنه ی آن ها بر اثر پرتوافکنی مصنوعی، برخی اوقات به همراه حرارت های کنترل شده پدید آمده باشد. دیگر روش های بهسازی الماس شامل: روکش کردن Coating، پر کردن شکاف ها، سفید کردن (پرداخت) لکه ها به کمک لیزر، HPHT (فشار بالا، دمای بالا) سفید کردن به وسیله ی جریان الکترومغناطیسی می باشند. |
|
Trilliant Cut | تراش تریلیانت | نوعی تراش فانتزی برلیان به شکل مثلث | |
Twinning Wisp | محدوده ای به حالت هوای ابری یا مه آلود که بر اثر ناهماهنگی ساختار بلورین الماس پدید می آید و بهTwinning Planes متصل می باشند. | ||
V | |||
Van Graff | ون گرف | یک شبه الماس از جنس کیوبیک زیرکونیا ی بهسازی شده توسط اکسیدایتریم Yttrium Oxideمی باشد. درجه ی سختی آن بر روی مقیاس موس8.7 است | |
W | |||
Wesselton | وسلتون | در اصل نام معدن الماسی بوده که از آن الماس سفید استخراج می شده است و امروزه واژه ای است که به ندرت برای توصیف رنگ الماس مورد استفاده قرار میگیرد. وسلتون الماس سفید Hاست. |